روابط ایران و اسرائیل و واکنش مردم و نخبگان سیاسی؛

ضد صهیونیست‌های ایرانی و مصری

رژیم اشغالگر اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم اعلام موجودیت کرد. اعلام موجودیت این رژیم غاضب از همان زمان با اعتراض بسیاری از کشورها از جمله کشورهای مسلمان مواجه شد. بااین‌حال محمدرضا پهلوی با وجود آنکه پادشاه یک کشور مسلمان بود، اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. اعلام این خبر موجی از واکنش‌ها را به دنبال داشت
ضد صهیونیست‌های ایرانی و مصری

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رژیم اشغالگر اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم اعلام موجودیت کرد. این کشور با غصب سرزمین فلسطین اشغالی، خود را وارث جدید این سرزمین دانست. اعلام موجودیت اسرائیل از همان زمان با اعتراض بسیاری از کشورها از جمله کشورهای مسلمان مواجه شد. بااین‌حال محمدرضا پهلوی با وجود آنکه پادشاه یک کشور مسلمان بود، اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. اعلام این خبر موجی از واکنش‌ها را به دنبال داشت. با این توضیحات در ادامه به واکنش مردم و نخبگان سیاسی به این موضوع پرداخته شده است.
 
نگاهی به فراز و نشیب‌های روابط ایران و اسرائیل
رژیم اشغالگر اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم و به کمک انگلیس اعلام موجودیت کرد. انتشار خبر تأسیس اسرائیل واکنش‌های متفاوتی را در میان سران کشورها به دنبال داشت؛ کشورهای غربی به‌سرعت اسرائیل را به رسمیت شناختند، اما در مقابل، اکثر کشورهای مسلمان به این موضوع اعتراض کردند. در میان کشورهای مسلمان، پادشاه ایران از معدود کسانی بود که اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. البته محمدرضا پهلوی از همان بدو تأسیس اسرائیل، آن را به رسمیت شناخت، اما اعلامیه این موضوع توسط ساعد در اسفند 1328 منتشر شد.
 
در اعلامیه دولت ساعد آمده بود: «طبق اسناد موجود، متن نامه محمدساعد، نخست‌وزیر وقت ایران، مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل، طی نامه‌ای در تاریخ 22 اسفند 1328، از سوی وزارت امور خارجه به سفارتخانه‌های ایران در کشورهای مختلف از جمله مصر، هند، افغانستان، عراق، لبنان، عربستان و... به صورت تلگرافی ارسال و ابلاغ و در بخشی از نامه یادشده آمده است: موضوع روابط دوفاکتو با دولت اسرائیل در هیئت وزیران مطرح و تصویب شد».[1]  
 
روابط ایران و اسرائیل در این دهه با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود. در نهایت این رابطه به دلایلی تا کودتای 28 مرداد 1332 متوقف شد. قطع روابط سیاسی ایران و اسرائیل در دوره مصدق آغاز شد. البته پیش از آن و از آغاز شناسایی اسرائیل، آیت‌الله کاشانی، که سال‌ها در برابر سیاست‌های تجاوزکارانه انگلستان در ایران و خاورمیانه ایستاده بود، به سیاست دولت در شناسایی اسرائیل حمله کرد و هشدار داد هرگاه دولت ایران از تصمیم اتخاذشده عدول نکند، مردم ایران در آینده‌ای نه چندان دور، خود برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل در ایران راهی پیدا خواهند کرد. بدین ترتیب در 15 تیر 1330 رسما اعلام شد روابط ایران و اسرائیل به پایان راه رسیده و باقر کاظمی، وزیر امور خارجه وقت، اعلام کرد که سرکنسولگری ایران در بیت‌المقدس تعطیل شده است.[2]
 
اما بعد از کودتا، که افزایش قدرت سیاسی محمدرضا پهلوی را به همراه داشت، تلاش‌ها برای از سرگیری روابط دو کشور آغاز شد. بر این اساس شاه بارها اعلام کرد که خواستار برقراری روابط مجدد دو کشور است. در اولین گام جدی و آشکار، وزارت امور خارجه در 21 آذر 1338 نماینده‌ای غیررسمی به اسرائیل فرستاد تا امور کنسولی ایران را در این کشور، که تا آن هنگام اداره آن برعهده سفارت سوئیس در اسرائیل بود، مستقیما برعهده گیرد.
 
چند ماه بعد و در اوایل تیر 1339 نماینده اسرائیل اجازه یافت تا در کنفرانس بین‌المللی زنان، که در تهران تشکیل شده بود، شرکت کند. محمدرضا پهلوی در آستانه برقراری روابط سیاسی غیررسمی بین اسرائیل و ایران (در 2 مرداد  1339) تصریح کرد که اقدام اخیر او جز تأکید و تأیید سیاست دولت‌های گذشته نیست.[3] در نهایت شاه بعد از وفات آیت‌الله بروجردی، جسارت لازم را برای برقراری رابطه با اسرائیل پیدا کرد؛ بدین ترتیب دو کشور به صورت رسمی وارد روابط سیاسی و اقتصادی شدند؛ هرچند شاه همواره تلاش می‌کرد این رابطه را کتمان کند.
 
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت غاصب اسرائیل به ایران
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت غاصب اسرائیل به ایران
شماره آرشیو: 722-121پ
  
واکنش‌ها به روابط ایران و اسرائیل: مرحله اول
بعد از انتشار خبر به رسمیت شناختن اسرائیل توسط محمدرضا پهلوی، مردم و روحانیون به آن به‌شدت اعتراض کردند. رهبری اعتراضات در دست آیت‌الله کاشانی بود. آیت‌الله کاشانی پیش از انتشار اعلامیه دولت ساعد، طی سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های متعدد مردم را به مبارزه علیه حکومت فراخواند. او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت کرد. در روز 20 دی‌ماه 1326، بیش از سى‌هزار نفر در تهران به این دعوت لبیک گفتند. وى در 30 اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائیل فرا خواند و خود در اجتماع پرشور تظاهرکنندگان سخنرانى نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بین رفتن روح اتحاد و دورى از احکام اسلام دانست.[4]
 
اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های آیت‌الله کاشانی موجب شکل‌گیری چندین جنبش اعتراضی شد. حتی کشورهای مسلمان مانند مصر نیز نسبت به اقدامات آیت‌الله کاشانی واکنش مثبت نشان دادند. اقدام دولت ایران در به رسمیت شناختن اسرائیل، که دلخوری علمای مصر را نیز به دنبال داشت، سبب شد علمای الأزهر و شخصیت‌های بنام سیاسی این کشور، از جمله رهبری اخوان‌المسلمین، در دوره شکوفایی نهضت ملی، از آیت‌الله کاشانی بخواهند به موازات مبارزه با انگلیس، مبارزه با اسرائیل را هم مدنظر قرار دهد و نمایندگی اسرائیل در تهران را تعطیل کند.
 
در اردیبهشت 1330 گزارشی از اقدامات علمای الأزهر برای
جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران، در روزنامه «المصری» قاهره بدین مضمون چاپ شد: «علمای الأزهر بیانیه مفصلی برای ارسال به آیت‌الله کاشانی آماده کرده‌اند که در آن از اقدامات آیت‌الله کاشانی، رهبر معنوی جمعیت فدائیان اسلام، در راه اسلام و مسلمین و در راه خدمت به میهن خود تمجید و قدردانی کرده‌اند».[5]
 
علمای الازهر در بخش دیگری از بیانیه خود از آیت‌الله کاشانی موضوع لغو شناسایی اسرائیل توسط ایران را مطرح کردند. آنها از آیت‌الله کاشانی تقاضا نمودند که تمام تلاش خود را در این مسیر و در جهت تقویت روابط کشورهای مسلمان به‌کار برد. در بخشی از این بیانیه آمده است: «اقدامات صادقانه‌ای به عمل آورد که دولت ایران شناسایی اسرائیل را که در تمام کشورهای عربی، مخصوصا مصر تأثیر بسیار بدی داشته است، ملغا کند. علمای الأزهر با خواهش انجام این تقاضا، معتقدند که این عمل در راه تحکیم روابط دوستانه بین ایران و دول اسلامی و عربی، که به وحدت کلمه و اتحاد ملل عربی و اسلامی علاقه‌مندند، قدم مؤثری خواهد بود».[6]
 
این بیانیه ظاهرا در روزنامه‌های مصر نیز منتشر شده بود. در نهایت تلاش‌های آیت‌الله کاشانی و همکاری او با علمای الازهر باعث شد محمدرضا پهلوی از مواضع خود عقب‌نشینی کند. بر این اساس، دولت وقت در سال 1330 اعلامیه‌ای منتشر کرد و در آن رسما به موضوع قطع روابط سیاسی ایران و اسرائیل پرداخت. صفی‌نیا، نماینده اعزامی دولت ایران، به تهران فراخوانده شد و سرکنسولگری ایران در فلسطین اشغالی نیز تعطیل گردید.[7] این وضعیت تا کودتای 1332 باقی ماند. اما بعد از کودتا همان‌طور که گفتیم شاه مجددا روابط سیاسی و اقتصادی خود را با اسرائیل آغاز کرد. این اقدام مجددا واکنش‌های اعتراض‌آمیز مردم و روحانیون را به دنبال داشت.
 
واکنش‌ها به روابط ایران و اسرائیل: مرحله دوم
در اوایل سال 1339 بود که محمدرضا پهلوی در مصاحبه‌ای با مدیران مسئول و سردبیران جراید گفت: «شناسائی اسرائیل از طرف ایران سابقا به صورت دو فاکتو صورت گرفته بود و امر تازه‌ای نیست، منتها روی جریانات روز و شاید هم از لحاظ صرفه‌جویی چند سال پیش، نماینده ما از اسرائیل احضار شده بود و هنوز هم وی بدانجا برنگشته است، ولی این موضوع شناسایی چیز تازه‌ای نیست و تغییری در وضع ما از این لحاظ پیش نیامده است».[8] بعد از این مصاحبه ظاهرا واکنش خاصی اتفاق نیفتاد. اما خیلی طول نکشید که مردم و روحانیون طی حوادث دهه 1340 و جریانات اعتراضی، خشم خود را نسبت به آن نشان دادند. این بار رهبری مبارزات را امام خمینی بر عهده داشت.
 
صریح‌ترین انتقاد امام به این موضوع در سخنرانی عاشورای 1342 نمایان شد. این سخنرانی در حالی صورت گرفت که حکومت پیش از آن خواسته بود که در سخنرانی‌های محرم حرفی از اسرائیل زده نشود، اما امام بدون هیچ واهمه‌ای در سخنرانی خود فرمود: «آخر شاه و اسرائیل چه رابطه‌ای با هم دارند، مگر شاه یهودی است؟». امام در پایان فرمودند: «من نمی‌خواهم تو (در سرنوشت) مثل پدرت بشی، اینها می‌خواهند تو را یهود معرفی کنند که من بگویم کافری، تا از ایران بیرونت کنند».[9]
 
علاوه بر امام خمینی، نخبگان خارجی و برخی از رهبران سیاسی کشورهای خارجی نیز به این موضوع واکنش نشان دادند. شدیدترین واکنش در این زمینه به جمال عبدالناصر تعلق داشت. ناصر «در نطقی در اسکندریه، شاه را همدست استعمارگران نامید و با ذکر موارد و مصادیق متعدد، او را به‌شدت مورد حمله قرار داد. ناصر روابط سیاسی با ایران را قطع کرد و سفیر و اعضای سفارت ایران در مصر را اخراج نمود. سوریه، اردن و در پی آنها اتحادیه عرب نیز ایران را مورد حمله قرار دادند و در این میان، سوریه روابط خود را با ایران قطع کرد. اتحادیه عرب به رهبری ناصر در واکنش به مواضع شاه همچنین اعلام کرد، از این پس عبارت مجعول "خلیج عربی" را به جای "خلیج فارس" به‌کار می‌برد و خوزستان ایران را نیز "عربستان" نامیده و جزء لاینفک سرزمین اعراب می‌داند».[10] بااین‌حال به‌رغم مواضع سخت مردم و نخبگان داخلی و خارجی، روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اسرائیل تا سال 1357 پابرجا بود، اما در این سال شاه تحت تأثیر حوادث سیاسی کشور و جلب نظر مساعد مردم مجبور شد روابط خود را با این کشور قطع کند.
 
سخن نهایی
واکنش مردم و رهبران مذهبی به روابط سیاسی ایران و اسرائیل در حالی صورت گرفت که از یک‌سو تعداد رسانه‌های جمعی بسیار محدود بود و از طرفی همه مردم به رسانه‌ها (روزنامه‌ها، رادیو و...) دسترسی نداشتند. بااین‌حال واکنش مردم مسلمان ایران و رهبران آن به این موضوع بسیار تند و شدید بود. این موضوع به خوبی عمق آگاهی سیاسی مردم و روحانیون را در آن دوران نشان می‌دهد. به واقع مردم و روحانیون می‌دانستند که دنیا در چه سمتی ایستاده و به کدام سمت حرکت می‌کند؛ ازاین‌رو با واکنش به برقراری روابط ایران و اسرائیل (هرچند به صورت دوفاکتو) محمدرضا پهلوی را مجبور به عقب‌نشینی از مواضع سیاسی خود کردند.  

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . محمدتقی نقی‌پور، ایران و اسراییل در دوران سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۹۰، ص 196.
[2] . مظفر شاهدی، ساواک - سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1335- 1357)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶، ص 203.
[3] . همان‌جا، صص 204- 205.
[4] . جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج 2، قم، نشر معروف، چ دوم، 1382، صص 504- 505.
[5] . سیدهادی خسروشاهی، حدیث روزگار2: خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی: درباره تاریخ‌نگاری معاصر و کودتای 28 مرداد، قم، کلبه شروق، 1392، صص 122- 123.
[6] . همان‌جا.
[7] . سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌‌‌‌‌‌‌‌های سیاسی‌‌، 1384، ص 116.
[8] . حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌‌‌‌های سیاسی، 1383، ص 159.
[9] . جمعی از نویسندگان، بانک جامع مقالات انقلاب اسلامی ایران، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، 1390، ص 444.
[10] . به کوشش جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384- 1385، ص 136.
https://iichs.ir/vdcfvcd0.w6djvagiiw.html
iichs.ir/vdcfvcd0.w6djvagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما