ماجرای تأسیس وزارت خواربار در ایران (1320-1322ش)؛

وزارتخانه‌ای که بیش از نُه ماه عمر نکرد

از سال 1319ش و قبل از اینکه دامنه جنگ جهانی دوم به ایران کشیده شود، بحران غلات در کشور آغاز شد. این بحران بعد از آنکه قوای شوروی و انگلیس ایران را به اشغال خود درآوردند، شدت یافت؛ به‌گونه‌ای که موضوع نان حتی باعث سقوط چندین کابینه شد
وزارتخانه‌ای که بیش از نُه ماه عمر نکرد
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در ایران دوران معاصر حداقل سه مقطع بحران اجتماعی ناشی از نان مطرح است: 1. قحطی دوران ناصری؛ 2. قحطی بزرگ دوران جنگ جهانی اول؛ 3. بحران نان در دوران جنگ جهانی دوم. موضوع نوشتار حاضر مقطع سوم قحطی نان در ایران است.
 
از سال 1319ش و قبل از اینکه دامنه جنگ جهانی دوم به ایران کشیده شود، بحران غلات در کشور آغاز شد. این بحران گرچه به شورش‌هایی در واپسین ماه‌های حکومت رضاشاه انجامید، اما به علت سانسور شدید‌، در مطبوعات آن روز بازتابی نیافت. این بحران بعد از آنکه قوای شوروی و انگلیس ایران را به اشغال خود درآوردند، شدت یافت. براساس گزارش‌های تاریخی متعدد، در سال‌های 1320-1321ش، مسئله تأمین خواربار و به‌ویژه نان یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های دولت‌های وقت ــ محمد‌علی فروغی، علی سهیلی، احمد قوام و سهیلی دوم ــ بود؛ همچنین سقوط این کابینه‌ها به نوعی به موضوع نان و ناتوانی آنها در تأمین آن هم ارتباط داشت.
 
با این وصف، مهار بحران نان و تأمین آذوقه شهرها بسیار دشوار شده بود و تا دوران تشکیل کابینه قوام ادامه یافت. قوام از همان آغاز برنامه اصلی خود را حل مشکل نان و فراهم ساختن خواربار کشور اعلام کرد؛ بنابراین کابینه وی برای مقابله با قحطی و کمبود نان و خواربار، برنامه‌ها و طرح‌های زیادی را به اجرا گذاشت که تأسیس وزارت خواربار یکی از اقدامات اصلاحی در این زمینه به‌شمار می‌آید. بررسی زمینه‌ها و عوامل مؤثر در شکل‌گیری وزارت خواربار در سال 1321ش از دیگر دغدغه‌های این نوشتار است.
 
سوغات متفقین برای ایران
با اشغال ایران در شهریور 1320ش به دست نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم و سقوط رضاشاه، رشته امور سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایران گسسته و کشور با نابه‌سامانی و بحران شدید مواجه شد. اگرچه سقوط رضاشاه امری محتوم بود، اما کسی انتظار نداشت بحران‌هایی در زندگی اجتماعی مردم رخ دهد که حتی آنها را از تأمین  قوت لایموت خویش، یعنی نان، محروم سازد. در فاصله سال‌های 1320 تا 1321ش قحطی نان و کمبود و گرانی خواربار به بحرانی سراسری تبدیل شد.[1] محمد ساعد مراغه‌ای، وزیر امورخارجه ایران، در نامه‌ای به بولارد، سفیر انگلیس در ایران، هشت عامل را از دلایل اصلی این وضعیت برشمرده است: 1. آشفتگی و حوادث کشور در پاییز 1320ش که باعث ترس و بی‌انگیزگی کشاورزان برای زراعت شد؛ 2. کمبود بارندگی و خشکسالی در سال آبی1320ش و نقصان شدید در محصول خرمن 1321ش؛ 3. قاچاق بخشی از محصول به خارج به دلیل فقدان نیروی نظامی دولت در مرز و عدم اجرای مقررات گمرکی؛ 4. استفاده عده زیادی از نیروهای متفقین و مهاجران لهستانی از خواربار ایران؛ 5. اشتغال حدود هفتادهزار روستایی در عملیات راه‌سازی متفقین و دوری آنها از زراعت؛ 6. خرید و احتکار بخشی از محصول توسط دلالان و سودجویان؛7. عدم فروش محصول توسط مالکان و زارعان به دولت با قیمت دولتی که کمتر از نصف قیمت بازار بود؛ 8. کمبود کامیون، لاستیک و دیگر وسایل حمل‌ونقل برای انتقال خواربار به مناطق قحطی‌زده.[2] اما در این میان، بخش زیادی از مشکلات مربوط به کمبود و گرانی ارزاق، ناشی از تأمین  احتیاجات متفقین در ایران بود.
 
تعاد‌‌ل د‌‌ر عرضه و تقاضا را حضور نیروهای متفقین، یعنی آن همه نیروی مصرف‌کنند‌‌ه غیرمولد‌‌ د‌‌ر کشور، به هم ریخت. گزارش روزنامه «اطلاعات» دراین‌باره شاهدی بر این مدعاست: بحران از زمانی آغاز شد که 75هزار نیروی نظامی متفقین برای تأمین  مواد غذایی خویش بر انبارهای غلات ایران دست انداختند. از یک‌سو اتحاد شوروی منبع عمده تأمین غلات تهران، یعنی آذربایجان، را به کنترل خود درآورد؛[3] از سوی دیگر، با وجود‌‌ توافق‌نامه متفقین و ایران که شامل قول‌‌های متفقین برای تأمین غله کافی برای کشور میزبان بود‌‌، انگلیسی‌ها د‌‌ر موارد‌‌ی سهم مرد‌‌م را د‌‌ر انبارهای خود‌‌شان ذخیره می‌‌کرد‌‌ند‌‌. پیامدهای منفی حضور متفقین در ایران زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم آنها علاوه بر اینکه خود مصرف‌کننده اصلی خوار‌بار ازجمله نان بودند، محصول غله ایران را نیز به خارج صادر می‌کردند.[4]
 
تشدید و فراگیر شدن بحران
با توجه به شرایط موجود و ادامه حضور نیروهای متفقین در کشور، پس از شهریور ۱۳۲۰ش نشانه‌های قحطی در ایران پدیدار شد و در ۱۳۲۱ش به اوج خود رسید و به همین دلیل کابینه‌های مختلف ــ دولت‌های محمدعلی فروغی، علی سهیلی، احمد قوام و سهیلی دوم ــ روی کار آمدند که بتوانند این معضل بزرگ را حل کنند، اما بحران نان و کمبود و گرانی خواربار در این دوره به قدری عمیق و فراگیر شده بود که دولت نمی‌توانست آذوقه و خواربار شهرها را تأمین  کند. بر این اساس می‌توان گفت بحران کمیابی گندم و قحطی نان به‌یکباره رخ نداد؛ به این معنی که کمبود خواربار در آن مقطع زمانی به صورت دنباله‌دار بود. براساس گزارش منابع‌ تاریخی از شهریور ۱۳۲۰ش کمبود خواربار به بحران عمومی تبدیل شد. در اسفند همین سال از گوشه و کنار کشور خبر می‌رسید که مردم قادر به تهیه نان نیستند. در فروردین 1321ش قیمت نان، شیرینی، گوشت و میوه به‌شدت افزایش پیدا کرد و حتی در
برخی موارد افزایش قیمت‌ها تا پانزده برابر نسبت به سال گذشته ترقی نشان می‌داد.[5]
 
دولت برای حل مشکل آذوقه مردم، در همان ابتدای اشغال کشور، کمیته‌ای به نام خواربار تشکیل داد که در کنار شرکت‌های پخش کالاهای انحصاری سابق، به کارکنان ادارات و تعدادی از مردم شهر تهران و برخی از شهرهای دیگر حواله قند و شکر و چای و برنج می‌داد، اما با گذر زمان، نه‌تنها از مشکل تهیه و توزیع خواربار کاسته نشد، بلکه به دلیل کمبود بارش در نیمه دوم سال 1320ش و بهار سال 1321ش و همچنین رواج احتکار، قاچاق، ناامنی و کمبود وسایل حمل و نقل، بر میزان تورم و گرانی کالاها افزوده شد و سهیلی به دلیل ناتوانی دولتش در حل این بحران از نخست‌وزیری استعفا داد.[6] به همین خاطر، زمانی که احمد قوام‌السلطنه مأمور تشکیل دولت شد و در 18 مرداد 1321ش اعضای کابینه خود را به مجلس معرفی کرد، از تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام وزارت خواربار سخن گفت تا از طریق آن بتواند اصلی‌ترین مشکل اقتصادی کشور، یعنی کمبود و گرانی ارزاق، را حل کند.[7]
 
تشکیل وزارت خواربار در ایران
قوام در 18 مرداد 1321ش با اکثریت آرا اعتماد مجلس را به‌دست آورد و برنامه خود را بهبود وضع امنیت در کشور و فراهم کردن خواربار اعلام کرد. قوام چند روز پس از رسیدن به نخست‌وزیری، به منظور عملی ساختن برنامه خود، مهدی فرخ، مشهور به معتصم‌السلطنه، را به سمت وزارت جدیدالتأسیس خواربار منصوب کرد و تا آخر دولت وی، یعنی 24 بهمن 1321ش، بر سر کار بود. مهدی فرخ در خاطرات خود به این موضوع چنین اشاره کرده است: «روز 21 مرداد 1321... ایشان (قوام) پیشنهاد کردند من وزیر خواربار شوم و من قبلا می‌توانستم این مسئله را حدس بزنم؛ زیرا می‌دانستم آنچه که ملت ایران و حتی دولت قوام‌السلطنه را تهدید می‌کند، وضع خواربار و کمبود غله در ایران است. می‌دانستم که در آن بلبشو، کسی جرئت ندارد به میزی به نام میز وزارت خواربار ایران نزدیک شود... پذیرفتم...».[8]  
 
تأسیس این وزارتخانه راهی برای غلبه بر بحران مواد غذایی و تأمین خواربار و ارزاق مورد نیاز مردم به‌شمار می‌آمد؛ ازهمین‌رو، قانون اجازه تأسیس وزارت خواربار، در ۳۰ مهر ۱۳۲۱ش در مجلس تصویب شد. بر اساس این مصوبه دولت مجاز شد برای تمرکز امور خواربار و تأمین آذوقه کشور وزارتی به نام وزارت خواربار تأسیس کند. این قانون که در یک ماده در مجلس به تصویب رسید، وزارت راه را مکلف کرد هرمقدار واگن راه‌آهن که مورد احتیاج وزارت خواربار باشد به تشخیص و تقاضای وزارت خواربار مقدم بر تمام تقاضاها و محمولات شناسد و در اختیار وزارت خواربار بگذارد و نیز تمام وزارتخانه‌ها، ادارات، شرکت‌ها و بنگاه‌ها مکلف‌اند درخواست‌های وزارت خواربار را در خصوص وسائط نقلیه و لوازم آن مقدم بر هر حاجت دیگر قبول و به موقع اجرا کنند.[9]  
 
گوشه‌ای  از تظاهرات  مردم  در واقعه  17 آذر 1321 در داخل  مجلس  شواری  ملی  در بهارستان 
متن زیرنویس عکس: گوشه‌ای  از تظاهرات  مردم  در واقعه  17 آذر 1321
در داخل  مجلس  شواری  ملی  در بهارستان
شماره آرشیو: 5725-4ع
 
به‌رغم اقدامات قوام در تأسیس وزارتخانه خواروبار و استخدام مستشاران خارجی از جمله شریدان آمریکایی و آرتور میلسپو، برای سامان دادن به وضعیت آن، مشکل خواروبار و مواد غذایی کشور بهبود نیافت و حتی بیشتر هم شد؛ به‌طوری که عملکرد ناموفق وزارت خواربار به تعمیق بحران، رواج قحطی و بالاخره بروز شورش نان در 17 آذر 1321ش و سقوط دولت قوام (بهمن 1321ش) منجر شد. پس از سقوط قوام، بار دیگر سهیلی به نخست‌وزیری رسید و سید‌محمد تدین، آخرین وزیر خواربار ایران، از 13 اسفند تا زمان انحلال وزارت خواربار در 23 تیر 1322ش مسئولیت این این وزارتخانه را برعهده گرفت. بااین‌حال، سرنوشت این وزارتخانه تغییر چشمگیری نیافت؛ عدم همراهی شاه و مجلس با دولت، مخالفت خارجی‌ها به‌ویژه انگلیس با برنامه‌ها و عملکرد وزارت خواربار و عملکرد ضعیف و سودجویانه مستشاران خارجی به نفع دولت‌های متبوعشان از جمله عوامل مؤثر در ناکارآمدی وزارت خواربار به‌شمار می‌آید.
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:

 وضعیت کشاورزان در ماه‌‌های پایانی حکومت رضاشاه
 
 نقش پری دیوسالار «معشوقه شاه» و شاه در بلوای نان!
 
 پشت پرده بلوای نان در 17 آذر 1321!
 
 حربه‌های شاه و دربار برای سقوط قوام‌السلطنه از مقام نخست‌وزیری!
 
 ماجرای 17 آذر 1321 (بلوای نان)

 نقش شاه در بلوای نان و چگونگی سقوط دولت قوام‌السلطنه
 
 برخورد قوام‌السلطنه با محرکین و عاملین بلوای نان
 
 قحطی نان

 
 
 
فرجام سخن
در تاریخ ایران تنها یک بار در فاصله زمانی مهر 1321 تا تیر 1322ش وزارتخانه‌ای با عنوان خواربار، با هدف تهیه و توزیع ارزاق مورد نیاز مردم در زمان جنگ جهانی دوم و برون‌رفت از وضعیت بحران نان و سایر مواد غذایی در دستگاه دیوان‌سالاری کشور تأسیس شد. در این دوره کوتاه که دولت‌های مستعجلی روی کار بودند، وزارت جدیدالتأسیس خواربار به دلایلی که پیش از این اشاره شد عملکرد چندان موفقی نداشت؛ چنان‌که این وزارتخانه خیلی سریع منحل و وظایف آن به اداره دارایی منتقل شد.
 
 
 پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. سر کلارمونت اسکراین، جنگ‌های جهانی در ایران، ج 1، ترجمه حسین فراهانی، تهران، نوین، 1363، ص 288.
[2]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، به کوشش علیرضا روحانی و ابوالفضل ایزدی‌زاده، ج 3، تهران، خانه کتاب، 1389، صص 266 – 267.
[3]. اطلاعات، ش 4835 (11 فروردین 1321)، ص 1.
[4]. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج 8، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص 267.
[5]. «گرانی خواربار»، همان، ص 1.
[6]. ایران در اشغال متفقین: مجموعه اسناد و مدارک 1324-1318، به کوشش صفاالدین تبراییان، تهران، رسا، 1371، ص 355.
[7]. مشروح مذاکرات مجالس شورای ملی و اسلامی، نسخه دوم، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم انسانی، دوره 13، جلسه 7.
[8]. مهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ، ج 2، به اهتمام پرویز لوشانی، تهران، امیرکبیر، 1347، صص 580 -582.
[9]. مجموعه قوانین و مصوبات دوره سیزدهم قانون‌گذاری، تهران، مجلس، 1328، ص 73.
 
https://iichs.ir/vdcbg0b5.rhbs9piuur.html
iichs.ir/vdcbg0b5.rhbs9piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما