پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با شهید آیتالله حاج شیخ فضلالله محلاتی، به چه دورهای باز میگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم بنده در جلسه هماهنگی راهپیمایی عظیم مردم تهران در 16 شهریور سال 1357 بود که برای اولینبار با شهید بزرگوار آیتالله محلاتی، از نزدیک آشنا شدم. ایشان در آنجا، نقش مدیر و هماهنگکننده را داشت. به نظر من شهید محلاتی به دلیل شور، نشاط و قابلیتهایی که داشت، نوعا در راهپیماییهایی که در تهران صورت میگرفت، چنین نقشی را بر عهده میگرفت. در شرایط خفقان رژیم گذشته و با آن سیستم امنیتی و پلیسی پیچیده، طبیعتا اداره یک راهپیمایی و سازماندهی و از آب و گل درآوردن آن، کار بسیار دشواری بود. مثل امروز نبود که شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، از تلویزیون بیانیهای را پخش و مردم را دعوت به راهپیمایی کند. انجام یک راهپیمایی و مدیریت آن، در مقطعی که از آن صحبت میکنیم، خود یک عملیات بزرگ و حتی شاید بتوان گفت بزرگترین عمل انقلابی بود. اساسا انقلاب ما با حرکتهای گسترده مردمی بود که به پیروزی رسید و لذا مدیریت این حرکتها، بزرگترین عمل انقلابی محسوب میشد. بهخصوص که در آن مقطع برخی از بهاصطلاح انقلابیون و سیاسیون، این حرکتها را تخطئه میکردند و میگفتند: اینها نمایشی و بیتأثیر است! و حرکتهای مخفی و بعضا مسلحانه را تجویز میکردند و ترتیب دادن راهپیماییها و کشاندن مردم به خیابانها را عملی روبنایی و عوامگرایانه میدانستند. درحالیکه انقلاب به معنی حضور گسترده تودههاست و نه حرکتهای مقطعی یک جمع محدودِ نخبه. حضرت امام با تکیه بر تودههای مردمی انقلاب کردند و شهید محلاتی یکی از مقاومترین، شجاعترین و پیگیرترین یاران امام، در تحقق منویات ایشان بود. حضرت امام معتقد بودند که مردم باید به خیابانها بیایند، تظاهرات کنند، شعار بدهند و با این کارشان نشان بدهند که رژیم دیگر پایگاه مردمی ندارد. بالنتیجه، این مهمترین کار انقلابی است و نباید آن را دست کم گرفت. طبعا انجام چنین کار عظیمی، نیازمند فکر، برنامهریزی، هماهنگی و پشتیبانی بود و شهید محلاتی با سابقه طولانی مبارزه از دوران نوجوانی، در این کار تبحر و درایت فراوان داشت و در کنار دیگر یاران و شاگردان حضرت امام، توانست به شایستگی تمام از پس این کار بربیاید. ایشان از سال 1340 یا 1341 که به تهران مهاجرت کرد، تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از ارکان اساسی مبارزه در تهران و انتقالدهنده دیدگاهها و انتشاردهنده بیانیههای حضرت امام در تهران بود. ایشان سالها در کنار شهیدان
مطهری،
بهشتی و
مفتح، از ارکان روحانیت مبارز تهران بود و در شکلدهی به جامعه روحانیت مبارز هم، نقش مؤثری داشت. حضور ایشان در مبارزات بهقدری مؤثر بود که در بین انقلابیون به «موتورالعلما» معروف شده بود. در واقع ایشان عامل محرکه علمای تهران، برای به حرکت درآوردن جامعه و ایجاد تحرک سیاسی و انقلابی بود. ایشان از جمله کسانی نبود که بعد از پیروزی انقلاب به صحنه آمده باشد، بلکه از دوران نوجوانی به عرصه مبارزات قدم گذاشت و بارها و بارها توسط رژیم شاه ممنوعالمنبر، دستگیر، زندانی و ممنوعالخروج شد.
راهپیمایی عظیم 16 شهریور سال 1357، راهپیمایی بسیار تعیینکنندهای بود. پس از آن فاجعه 17 شهریور رخ داد و سپس راهپیماییهای بزرگی در تهران صورت گرفت، که طومار رژیم پهلوی را در هم پیچید. شهید محلاتی در مدیریت این راهپیماییها، نقش بیبدیلی داشت. بههرحال اولین آشناییام با ایشان، در یکی از جلسات هماهنگی رخ داد، که به گمانم در منزل شهید حاج صادق اسلامی بود.
پس از آنکه شهید آیتالله محلاتی به نمایندگی امام خمینی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شدند، طبعا ارتباطتان با ایشان نزدیکتر شد. همکاریهای شما با ایشان در سپاه، بیشتر در چه زمینههایی بود؟
بله، شهید محلاتی از اوایل سال 1359، نماینده حضرت امام در سپاه شدند و بنده نیز تا لحظه شهادتشان، با ایشان ارتباط داشتم. ایشان هم به من لطف زیادی داشتند و معمولا حرفهایی را که نمیشد به دیگران گفت، به من میگفتند! مخصوصا انتقاداتی را که به فرماندهی داشتند، از طریق من منتقل میکردند. از نظر افق فکری، رویکرد سیاسی و نیز از لحاظ عاطفی و علاقه روحی، ارتباط بسیار نزدیکی داشتیم و لذا شهادت ایشان، بر من بسیار سخت و گران آمد.
در آن دوره سمت شما در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه بود؟ که با آیتالله محلاتی این ارتباط نزدیک را پیدا کردید؟
آن روزها، ابتدای تشکیل سپاه بود و حجتالاسلام والمسلمین دینپرور، مسئول واحد آموزش سپاه بودند و بنده جانشین ایشان بودم. هنوز واحد آموزش، به دو بخش نظامی و عقیدتی ـ سیاسی تفکیک نشده بود و این کار در یک واحد انجام میشد و به همین دلیل، با شهید محلاتی رابطه نزدیکی داشتم. ایشان به دلیل نماینده امام بودن، نسبت به مسائل عقیدتی و سیاسی حساسیت زیادی داشت و یکی از دلایل نزدیکی ما به هم، این نکته بود. بنده بعدها، مسئول آموزش نظامی و عضو شورای عالی سپاه شدم. این شورا تا اواخر جنگ و پس از آن با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی بهعنوان فرماندهی کل قوا، فعال بود. من چه زمانی که مسئول واحد آموزش بودم و چه بعدا که مسئول طرح و برنامه سپاه شدم و چه در مقطعی که جانشین رئیس ستاد مرکزی بودم، در جلسات شورای عالی سپاه، که شهید محلاتی هم در آنها حضور داشت، شرکت میکردم.
لازم به یادآوری است که شهید محلاتی، تنها نماینده حضرت امام در سپاه نبودند و در مقطعی ما در سپاه، سه نماینده از حضرت امام داشتیم! طبیعی است که این ابهام برای شهید محلاتی وجود داشت، که چگونه هم ایشان نماینده امام است، هم آقایان طاهری خرمآبادی و فاکر، ولی هیچوقت ندیدم که ایشان گلایهای داشته باشد، یا سر سوزنی با دید منفی با این مسئله برخورد کند. بسیاری از مسئولین هنگامی که چنین وضعیتی پیش میآید، واکنشهای تندی از خود نشان میدهند، ولی در مورد ایشان هرگز چنین اتفاقی نیفتاد و این برای ما سرمشق بزرگی بود.
در دوران همکاری نزدیک با شهید آیتالله محلاتی در سپاه، ویژگیهای شخصیت و منش ایشان را چگونه دیدید؟
ایشان در برخورد با مسائل، صبر و متانت عجیبی داشتند. انسانی بسیار تشکیلاتی، منضبط و مقید بودند. در جریان حمایت ایشان از بنیصدر که دقیقا در جهت تحقق منویات حضرت امام بود (امام نمیخواستند در انتخاب و فعالیت اولین رئیسجمهور، سابقه بدی درست شود)، شهید محلاتی صدمات زیادی دیدند و حتی از دوستان و همرزمان خود طعنههای زیادی شنیدند، اما چه بسا اگر ایشان نبود، بنیصدر میتوانست سنگرهای زیادی را در اختیار بگیرد و ضربات کاریتری بزند. بنیصدر بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، برای در اختیار گرفتن مجلس برنامهریزی کرد. لذا بلافاصله کنگرهای را تشکیل داد و از نمایندگان تمام ستادهای انتخاباتی سراسر کشور دعوت کرد که در این کنگره شرکت کنند. شهید محلاتی به اعتبار حمایتی که از بنیصدر کرده بود، با دوراندیشی و درایت تمام و همراه با اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران، در این کنگره شرکت کرد و توانست مدیریت آن را در دست بگیرد و کنگرهای را که میرفت توسط بنیصدر و با محوریت عناصری چون احمد سلامتیان به یک حزب گسترده و مردمی تبدیل شود و به اتکای آن مجلس را در دست بگیرد، تحت کنترل جامعه روحانیت مبارز درآمد و این فرصت از بنیصدر و اطرافیان وی گرفته شد! ایشان در انتخاب نخستوزیر هم، نقش بسیار مؤثری داشت. بنیصدر میخواست احمد سلامتیان را نخستوزیر کند، اما شهید محلاتی به دلیل رابطهای که با او داشت، نگذاشت که او علاوه بر ریاستجمهوری، مجلس و دولت را هم در اختیار بگیرد.
نیروهای سپاه به دلیل نحوه برخورد بنیصدر با مسئله جنگ، نسبت به او موضع تندی داشتند؛ زیرا رویکردهای او در این زمینه، درست در نقطه مقابل سپاه بود. رابطه شهید محلاتی با بنیصدر، بر رابطه سپاه با ایشان سایه افکند! به همین دلیل گاهی دوستان ما از سر جوانی و بیتجربگی، با ایشان برخوردهای بدی میکردند، اما ایشان همیشه حالت وقار و طمأنینهای داشت و همه این برخوردها را تحمل میکرد و نمیگذاشت که اینگونه مسائل، منشأ اختلاف و درگیری شود.
سبک مدیریتی شهید آیتالله محلاتی در سپاه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان به دلیل سادهزیستیای که از آن برخوردار بود، در مدیریت هم شیوه مخصوص به خودش را داشت. در شرایطی که در حوزه فرماندهی و به اقتضای کار، دستگاههای عریض و طویل اداری و نوعی بوروکراسی ایجاد شده بود، ایشان تا آخر به یکی دو اتاق و سه نفر کارمند اکتفا کرد و هرگز سازمان و تشکیلاتی را ایجاد نکرد. بااینهمه آن بزرگوار، بهعنوان نماینده امام شناخته میشد و محل رجوع نیروها و نقطه امید اعضای سپاه بود. ایشان انصافا به تنهایی، به اندازه یک تشکیلات در درون سپاه کار و ایفای نقش میکرد.
رمز تأثیرگذاری تصمیمات و اقدامات ایشان را در چه میدانید؟
حضور مداوم و مستقیم و احتراز از سپردن مسائل مهم به دیگران. ایشان معمولا در مواقع عملیات، در جبههها حضور پیدا میکردند. در تعدادی از عملیاتها، از اول تا آخر بودند و وجودشان قوت قلبی برای فرماندهان بود. با اینکه با سطوح بالای فرماندهی سروکار داشتند، اما به خطوط، یگانها، لشکرها و حتی گردانها سرکشی میکردند، بهخصوص در اعزامهای بزرگ، یکی از برنامههای اصلی سخنرانی ایشان بود. ایشان سخنران بسیار قوی و خوبی بودند و بیان شیوا و صدای رسا و زیبایی داشتند. شاید به همین دلیل هم اولین پیام انقلاب از رادیو، با صدا و بیان ایشان صادر شد. در دوران جنگ هنگامی که برای رزمندگان، بهخصوص در هنگام اعزام سخنرانی میکردند، همان شور و نشاط و طنین در صدایشان وجود داشت و در رزمندگان انگیزه و شوق و نشاط ایجاد میکرد.
آیا آیتالله محلاتی، به موضوعات کارشناسی و فنی جنگ تحمیلی هم ورود داشتند؟
شهید محلاتی هرگز به مسائل فنی و کارشناسی جنگ ورود پیدا نمیکرد و این کار را به اهلش واگذار کرده بود، اما در جلسات قبل از عملیاتها ــ که راجع به طرحها بحث میشد ــ حضور داشت و نفس حضورش، موجب تقویت روحی فرماندهان و مسئولین جنگ بود. ایشان همچنان که در موضوعات فنی و کارشناسی کوچکترین اظهار نظری نمیکرد، در مباحث فکری و اعتقادی بسیار روشن و صریح حرفش را میزد. گاهی فرماندهان به دلیل جوانی و بیتجربگی، برخی از مسائل را برنمیتابیدند و احیانا بدخلقی میکردند! ایشان بهرغم اینکه بسیار تحت فشار بود، اینگونه مسائل تحمل میکرد. در یکی از جلسات شورای عالی سپاه، شدت فشار روحی بر ایشان بهقدری زیاد شد، که بیهوش شدند و دکتر خاتمی مسئول واحد پرسنلی ستاد مرکزی، ایشان را به هوش آورد! بیتردید اگر حضور ایشان و دیگر نمایندگان امام در سپاه نبود، سپاه آن صحت و سلامتی را که از آن برخوردار است، بهدست نمیآورد. وجود ایشان بهعنوان یک اهرم متعادلکننده، سپاه را کنترل میکرد. در سالهای اولیه جنگ تا زمان شهادت، نقش ایشان در جهتدهی به حرکتهای فکری، اعتقادی و سیاسی سپاه، بسیار مهم و تعیینکننده بود. خوشبختانه همین باعث شد که سپاه، بهخصوص در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دچار معضلاتی که بعضی از نهادها شدند، نشود.