سردار عبدالله محمودزاده به دلیل ارتباط خانوادگی، از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، از شهید آیتالله حاج شیخ فضلالله محلاتی شناخت یافت و پس از عضویت در سپاه، مسئولیت دفتر آن بزرگ را بر عهده گرفت. وی در گفتوشنود پیآمده، به بازگویی فرازهایی از یادمانهای خویش، از سیره نماینده فقید امام خمینی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته است
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ به عنوان نخستین سؤال، از مبدأ آشنایی خود با شهید آیتالله حاج شیخ فضلالله محلاتی بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. شهیدِ بزرگوار آیتالله محلاتی، با پدرم آشنایی دیرینه داشتند. پدرم در سفرهای متعددی که به مکه میکردند، در سفری با ایشان آشنا میشوند و بعدها بهقدری رابطهشان صمیمی میشود، که با هم صیغه اخوت میخوانند! از آن به بعد ایشان همیشه به منزل ما میآمدند و پدرم نیز برای مناسبتهای محرم، صفر و...، از ایشان برای سخنرانی دعوت میکردند. البته ایشان در آن دوره، برای سخنرانی به مجالس و حتی شهرهای مختلف میرفتند و افکار حضرت امام را مطرح میکردند و از روی رساله ایشان، مسئله میگفتند. علاوه بر این، پدرم وجوهات شرعیه خود و دیگران را به ایشان میدادند، که به امام برسانند. به این ترتیب من شهید محلاتی را از دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میشناختم، ولی چون سنی نداشتم، طبیعتا نمیتوانستم با ایشان رابطهای برقرار کنم و آن بزرگوار، بیشتر با پدرم رفتوآمد داشتند.
در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از انجام سربازی، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم و در آنجا به فعالیتهای مبارزاتی پیوستم. وقتی حضرت امام به پاریس آمدند، همراه با اعضای انجمن دانشجویان مسلمان انگلستان، خدمت ایشان رسیدیم. به ایشان عرض کردیم: اگر ما به ایران برگردیم، حتما دستگیر خواهیم شد. به همین دلیل از جانب امام اجازه یافتیم که در جوار ایشان بمانیم. من ده روزی در پاریس خدمت امام بودم و بعد از ایشان اجازه گرفتم تا برای دیدن دوره چریکی به اردوگاههای فلسطینی بروم و سپس قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران برگشتم. پس از پیروزی انقلاب، چهار سپاه بهطور خودجوش بهوجود آمدند، که بعد به فرمان امام یکی شدند. بر اساس حکم شورای انقلاب، فرماندهی سپاه به آقای جواد منصوری داده شد؛ سپس شورایی هفت نفره، برای فرماندهی سپاه انتخاب شد. داستان همینطور پیش رفت، تا نوبت به ریاستجمهوری بنیصدر رسید. در آن موقع، آقای لاهوتی نماینده امام در سپاه بود. امام در سال 1359، فرماندهی کل قوا را به بنیصدر دادند و او هم عباس زمانی مشهور به ابوشریف را فرمانده سپاه کرد.
از چه دورهای با شهید آیتالله محلاتی همکار شدید؟
موقعی که شهید محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه شد، خدمت ایشان رفتم و خودم را معرفی کردم. ایشان خیلی خوشحال شد و با تعجب پرسید: «عجب! تو شیخ عبدالله هستی؟» پدرم به من میگفتند: شیخ عبدالله. همکاری بنده با ایشان در سپاه، از همان دوره شروع شد. ایشان همزمان، نماینده مردم محلات در مجلس اول شورای اسلامی هم بود. بعد هم که آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی بهعنوان نماینده دیگر امام به سپاه آمد، برای نمایندگی ایشان در سپاه، دو دفتر تأسیس شد! یکی دفتر سیاسی و دیگری دفتر نظارت بر سپاه. شهید محلاتی با فرمانده وقت سپاه صحبت کردند، که فلانی را به ما بده که مسئول دفتر ما باشد! به این ترتیب من که مدتی مسئول دفتر هماهنگی استانها بودم، شدم مسئول دفتر نمایندگان حضرت امام در سپاه و مسئول نظارت بر سپاه و به این ترتیب، به من دو حکم دادند. آمدم و دفتر را تشکیل دادیم و بیشتر وقتم با این شهید بزرگوار میگذشت. از اینجا ارتباط و آشنایی ما بیشتر شد.
ارزیابی شما از سیاستها و شیوههای راهبردی شهید آیتالله محلاتی، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چیست؟
ایشان با همه فرماندهان و اعضای سپاه میجوشید و ارتباط داشت و حتی زمانی که اختلافی با کسی پیش میآمد، پیشقدم میشد و برای رفع اختلاف پا در میانی میکرد. بدنه سپاه بهعنوان نماینده حضرت امام، از ایشان استقبال خوبی میکردند. موقعی که سپاه با بنیصدر اختلاف پیدا کرد، برخی تصور میکردند ایشان از بنیصدر حمایت میکند؛ چون بنیصدر هم از ایشان حمایت میکرد، اما واقعیت چیز دیگری بود. شهید محلاتی تابع محض حضرت امام بود و از طرف ایشان مأموریت داشت تا مراقبت کند که بنیصدر در اثر مواضع تند دیگران به انحراف کشیده نشود، اما وقتی معلوم شد هدف بنیصدر تضعیف رهبری و کلیت نظام است، ایشان اولین کسی بود که راجع به عدم کفایت سیاسی او در مجلس صحبت کرد، که در صدور رأی آن روز نقش اساسی داشت.
ایشان در کُل، آدم بسیار فعال و پا به رکابی بود. به پایگاهها و مراکز مختلف سپاه سر میزد، به شهرستانها و به جبههها هم زیاد میرفت. به مسائلی که از ایشان سؤال میشد، پاسخ میداد و اگر مسئلهای بود که نمیتوانست پاسخگو باشد، سریعا با دفتر امام تماس میگرفت. دفتر نمایندگی امام در سپاه استانها را با همکاری آیتالله طاهری خرمآبادی راهاندازی کرد. مرکز این نهاد در تهران بود و در تمام استانها نمایندگی داشت و به این ترتیب، دامنه حوزه نمایندگی امام در سپاه گسترش پیدا کرد. در زمان جنگ هم همینطور بود و در تمام تیپها، لشکرها و قرارگاهها، همراه با آیتالله طاهری خرمآبادی، دفتر نمایندگی را تأسیس کرد. انسان بسیار باتحرکی بود و شخصا به همه جا سرکشی میکرد و با سخنرانیهایش، نقش بسیار بالایی در ایجاد انگیزه در نیروهای سپاه داشت.
امام خمینی به طور رسمی و غیر رسمی، چه وظایفی را بر عهده نمایندگانشان در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذاشته بودند؟
امام در حکمی که به شهید آیتالله محلاتی و مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی داده بودند، بیشتر بر ارتقای معنویت و اخلاق سپاهیها و نیز بینش سیاسی آنها تأکید کرده بودند. حضرت امام نظارت بر سپاه را هم، به آنان واگذار کرده بودند. بیشتر کار این نمایندگان، پرداختن به امور معنوی بود و نه اجرایی. بدین معنا که باید بر جنبههای معنوی و اخلاقی رزمندگان نظارت و تلاش میکردند تا افراد با تقوا و صداقت باشند و اگر به مسائلی برمیخوردند که ماهیت شرعی داشت، به نمایندگان امام مراجعه کنند. اکثر سپاهیها، جوان بودند و زیر سی سال سن داشتند؛ لذا باید در مورد مسائل اعتقادی، تقویت میشدند و در مورد مسائل اخلاقی، باید مرتبا برایشان کلاس گذاشته میشد. در مورد بینش سیاسی آنان نیز، میبایست دائما نمایندگان حضرت امام، دیدگاههای ایشان در مسائل مختلف را برایشان بازگو میکردند.
پس از آغاز جنگ تحمیلی، آیتالله محلاتی بیش از دوسوم وقت خود را در جبهه میگذراندند. علت این امر چه بود؟
همینطور است. شهید محلاتی فوقالعاده به جبههها اهمیت میداد. مرتبا در آنجا حضور داشت و تیپ به تیپ و گردان به گردان میرفت و برای رزمندهها حرف میزد و روحیه آنها را تقویت میکرد. ایشان حقیقتا مجاهد فی سبیلالله بود، که آنگونه که باید قدرش شناخته نشد!
ایشان از سمت نمایندگی مجلس، چگونه برای پیشبرد امور مربوط به سپاه استفاده میکرد؟
شهید محلاتی در مورد مسائل و برنامههای مربوط به سپاه، در مجلس نقش بسیار مؤثری داشت و بسیاری از مسائلی را که در این خصوص در مجلس مطرح میشد، در شهرستانها و استانها پیگیری میکرد. البته کسی فعالیتهای پشت صحنه ایشان را نمیدید، اما ما چون از یکسو با ایشان همکار بودیم و از سوی دیگر در همه استانها و شهرستانها حضور داشتیم، ماوقع را میدانستیم. ایشان هم بسیار فعال بود و هم با مسئولانِ گوناگون ارتباط داشت؛ لذا میتوانست بهعنوان عامل مهم وحدت عمل کند. برای رسیدگی به امور مختلف، بهشدت وقت میگذاشت. شب ساعت 9، 10 از سپاه به خانه میرفت و صبح اول وقت، به محلِ کار بازمیگشت. تازه از آنجا، به جامعه روحانیت مبارز یا مجلس هم میرفت. بسیار کمخواب بود. بدن سالمی داشت و بسیار پرتحرک بود. نظم چشمگیر و انرژی عجیبی داشت. هم به مسجد میرفت و به مشکلات مردم میرسید، هم به حسینیه محلاتیها میرفت و در آنجا فعال بود، هم با بزرگان نشست و برخاست داشت، هم با دولت همکاری میکرد، هم همواره برای حل تنشهایی که بهوجود میآمدند، فعالیت میکرد. در عین حال متوجه جنگ و جبهه هم بود.
به اذعان همگان تلاش برای ایجاد وحدت و همگرایی، از محورهای تلاش شهید آیتالله محلاتی محسوب میشود. تحلیل شما دراینباره چیست؟
همینطور است. ایشان همواره واسطه میشد، که اختلافی بین سپاه و سایر نهادها یا افراد، مخصوصا روحانیت و ائمه جمعه ایجاد نشود و هر جا اشکالی پیش میآمد، شخصا رسیدگی و رفع میکرد. گاهی مسائلی پیش میآمد که از سپاه فراتر میرفت و خود حضرت امام ایشان را بهعنوان نمایندهشان برای رسیدگی و رفع مشکل میفرستادند؛ مثل غائله باند سیدمهدی هاشمی در اصفهان، یا مشکل سیدعلیمحمد دستغیب در شیراز، که امام ایشان و آیتالله جنتی را برای رسیدگی به آن فرستادند.
و در نهایت در اخلاق و سیره شهید آیتالله محلاتی، چه ویژگیهایی را برجسته دیدید؟
اخلاق خوب، مهمترین ویژگی شهید محلاتی و عامل جذب همه بود. ابدا تندخو و اهل برخورد تند با افراد نبود. بسیار عاطفی بود. کمتر کسی را اینقدر مهربان و باعاطفه دیدم. به حضرت امام، عشق عجیبی داشت و دستورات ایشان را بیچون و چرا اجرا میکرد. بسیار باگذشت بود و در برابر آن همه توهین، آزار و اذیتی که نسبت به ایشان صورت گرفت، ذرهای گلایه یا ابراز ناراحتی نمیکرد. ابدا از کسی دلخوری نداشت و بسیار سریع از خطای افراد میگذشت. همواره میگفت: «دل انسان باارزشتر از آن است که دلخوری یا خدای نکرده کینه را در خود نگه دارد...». اگر هم از کسی انتقاد میکرد، نسبت به رفتار یا سخنش این کار را انجام می داد و نه خود او. همه انسانها برایش محترم و عزیز بودند و همانطور که اشاره کردم، حتی از کسانی که آزارش میدادند، ذرهای کینه به دل نمیگرفت. به معنی کامل آزاده بود. اگر هم از حرف و برخوردی ناراحت میشد، بهسرعت فراموش میکرد و نمیگذاشت به فردا بکشد! همیشه با دلسوزی و گذشت رفتار میکرد. بسیار خوشصحبت و بر کلام مسلط بود و سخنرانیها و منبرهای جذابی داشت. به دلیل وجود همین خصال، شخصیتش دوستداشتنی مینمود.