آیت الله کاشانی پیش از نهضت ملی شدن صنعت نفت؛

دغدغه‌هایی فراتر از مرزهای ایران

معمولا نقش آیت‌الله کاشانی ــ که استعمارستیزی و بیگانه‌ستیزی را یکی از اجزای اصلی مانیفست سیاسی خود قرار داده بود ــ به ملی شدن نفت خلاصه می‌شود، اما از فعالیتهای ایشان در دوره پیش از روی کار آمدن پهلویها، کودتای 1299 و... کمتر سخن به میان می‌آید.
دغدغه‌هایی فراتر از مرزهای ایران
آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی و نهضت ملی شدن نفت معمولا دو جزء یک گزاره‌اند که در کنار یکدیگر قید می‌شوند و به نحوی لازم و ملزوم یکدیگر هستند، اما شاید منحصر کردن نقش آیت‌الله کاشانی به نهضت ملی شدن نفت نوعی اجحاف در حق این عالم شیعی باشد؛ عالمی که عمل و پراتیک را همواره با نظر درهم آمیخته و استعمارستیزی و بیگانه‌ستیزی را یکی از اجزای اصلی مانیفست سیاسی خود قرار داده بود.
 

آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در پیری
شماره آرشیو: 811-8ع

جدایی دین از سیاست همواره در اندیشه آیت‌الله کاشانی امری مذموم شناخته می‌شود و ایشان در تمامی دوران فعالیت ضداستعماری خود، نمونه بارزی از «طلبه سیاسی» را به نمایش می‌گذارد. همچنان که عنوان شد، معمولا نقش آیت‌الله کاشانی به ملی شدن نفت خلاصه می‌شود، اما عقبه عمل‌گرایی ایشان کمتر موضوع بحث قرار می‌گیرد. در یادداشت حاضر تلاش شده است ابعاد مهم استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی و به‌ویژه قسمتهای پنهان‌شده مبارزات ضداستعماری ایشان بررسی شود.
 
استعمارستیزی بدون مرز
یکی از سویه‌های شخصیتی آیت‌الله کاشانی این بود که بیگانه‌ستیزی را به مرزهای داخلی منحصر نکرد و در دوران حضور در کشور عراق نیز همواره با استعمار انگلیس در ستیز بود. رهبری نیروهای ملی عراق برگ زرینی در استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی در عنفوان جوانی به‌شمار می‌آید که البته این مهم را در کنار پدر بزرگوارش آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی کسب نمود. بصره، نجف و کربلا شهرهای عمده عراق در این برهه بودند که به اشغال نیروهای انگلیسی درآمده بودند و سیدابوالقاسم دوشادوش پدر برای آزادسازی آنها از چنگال استعمار تلاش می‌کرد.
 
وی به همین اندازه اکتفا نکرد و حتی در دوران جنگ جهانی اول نیز بار دیگر در راس نیروهای ملی عراق برای مبارزه با انگلستان قرار گرفت و ظرفیت جدیدی در کشور عراق ایجاد کرد تا جایی که در ماجرای خیزش اکتبر 1920 علیه انگلیسیها در کنار میرزامحمدتقی شیرازی حضور پررنگی داشت. علاوه بر این، آیت‌الله کاشانی مبتکر و مبدع قیام مسلحانه علیه نیروهای عراقی بود؛ زیرا اعتقاد داشت سیاستهای مسالمت‌آمیز به اندازه کافی امتحان خود را پس داده است و باید قیام مسلحانه پس از تایید مراجع آغاز شود. پس از تایید مراجع بود که قیام مسلحانه در سراسر شهرهای عراق اپیدمی شد و برخی از شهرهای اشغال‌شده نیز بر اثر مجاهدت نیروهای عراقی و با هدایت آیت‌الله کاشانی آزاد شدند. مجموع فعالیتهای این روحانی مجاهد در عراق سرانجام خشم نیروهای انگلیسی را برانگیخت و به صدور حکم اعدام برای ایشان منجر شد، اما با همیاری نیروهای عراقی، آیت‌الله کاشانی به ایران بازگشت1 و پس از چند روز توقف در شهر قم، در 30 بهمن 1299 وارد تهران شد.
 
استعمارستیزی در وطن
خط فکری آیت‌الله کاشانی پس از بازگشت به ایران در سال 1299 تغییری نکرد و استعمارستیزی به عنوان یکی از سویه‌های هویتی ایشان در ایران نیز همچنان ادامه پیدا کرد و البته شکل و لعابی جدید به خود گرفت. آیت‌الله کاشانی در اپیزود دوم استعمارستیزی خود این بار در کنار آیت‌الله مدرس قرار گرفت و از مبارزات ایشان حمایت کرد؛ حتی عمل‌گرایی وی به جایی رسید که در حمایت از آیت‌الله مدرس تظاهرات خیابانی نیز به راه انداخت. علاوه بر این، در همین دوره که استبداد رضاخانی کشور را فرا گرفته بود، آیت‌الله کاشانی ضرورت دخالت بیشتر در سیاست برای مبارزه با هر دو بعد استعمار داخلی و خارجی را برای علمای شهرستانی مطرح کرد و برای اینکه مجلس شورای اسلامی از حالت تشریفاتی خارج شود و رویکردی مستقل داشته باشد، مجاهدت و ارشاد بیشتری را از آنها خواست کرد.
 
البته این رویکرد با مشکلاتی مواجه گردید و در عمل، سیاستهای رضاخانی سبب شد آیت‌الله کاشانی برهه‌ای از حیات سیاسی خود در عصر وی را به گوشه‌نشینی و امور معنوی بگذراند. هرچند که این امر موقت بود و خاموشی کوتاه‌مدت فعالیتهای ایشان فرصتی را فراهم کرد تا ایشان با قوت و قدرت بیشتری در دوره قدرت‌گیری پهلوی پسر در شهریور 1320، فعالیتهای استعمارستیزانه را پیگیری کند.
 
اشغال ایران توسط متفقین
اشغال ایران در شهریور 1320، فرصت جدیدی برای متفقین و اشغالگران فراهم کرد تا استعمار با رنگ و لعاب جدیدی به این کشور وارد شود. آیت‌الله کاشانی از دیرباز هدف خود را انگلستان قرار داده بود و تفاوتی نداشت جغرافیای اعمال این سلطه در ایران باشد یا عراق. ایشان در مورد انگلیسیها حرف آخر را همان اول زد و گفت: «انگلیسیها باید با تمام وسایل و کارخانه‌های خود از این کشور خارج شوند و هیچ راه دیگری را ملت ایران نمی‌پذیرد. این انگلیسیها مادام که در اینجا هستند در شئون حکومت و امور زندگی ما دخالت می‌نمایند».
 
نکته مهم درباره گفتمان استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی این است که در رویکرد ایشان عمال داخلی استعمار حلقه واسط و کاتالیزور سیاستهای استعمار بیگانه هستند و به همان اندازه که مبارزه با استعمار بیگانه اهمیت دارد، استبدادستیزی داخلی نیز باید به عنوان یک اولویت مدنظر قرار گیرد.  
بنابراین مبرهن است که آیت‌الله کاشانی، هدف را نیز در مبارزات ضداستعماری خود مشخص کرده بود. پیوند دیانت و سیاست در اندیشه ایشان در این برهه نیز بار دیگر متجلی شد؛ به این معنا که از نگاه وی، حضور انگلیسیها در ایران به شکل‌گیری اسباب و عللی منجر شده بود که برقراری حکومت متناسب با شئون اسلام را ناممکن می‌ساخت. به عبارت دیگر، از نظر آیت‌الله کاشانی، می‌بایست رژیمی بر سر کار می‌آمد که اقتضائات اسلام نیز در آن رعایت می‌شد، اما تا زمان حضور انگلیسیها در ایران این مهم ناممکن بود.
 
تبعید؛ همراه دیرین آیت‌الله
مجموع مبارزات مخفیانه و آشکار و شب‌نامه‌های آیت‌الله کاشانی،که پس از شهریور 1320 به شکل گسترده در ایران توزیع و مطالعه می‌شد، انگلیسیها را به واکنش برانگیخت و آنها با کمک شاه گماشته خود و نخست‌وزیر انگلوفیلش، یعنی سهیلی، آیت‌الله را دستگیر و به شهرهایی چون اراک، رشت و کرمانشاه تبعید کردند. البته این تبعید بیش از یک و نیم سال دوام نیاورد و سرانجام آیت‌الله کاشانی در میان استقبال پرشور مردمی به تهران بازگشت.
 
اندیشه تاسیس بلوک اسلامی
نقطه اوج تفکر آیت‌الله کاشانی در بحث استعمارستیزی این بود که از نگاه ایشان کشورهای اسلامی نباید به سوی و سود قدرتهای بزرگ استعماری، اعم از انگلستان، شوروی و امریکا، «غش» کنند، بلکه باید برای حفظ استقلال و هویت، یک بلوک اسلامی و یک چتر واحد به‌وجود آورند تا تمامی کشورهای اسلامی زیر سایه آن قرار گیرند. وی معتقد بود اگر این قضیه آغاز شود، قطعا سایر کشورهای اسلامی و آسیایی نیز از حضور در آن استقبال خواهند کرد.2
 
فلسطین؛ دغدغه مهم آیت‌الله
در دوران بازگشت به ایران و تداوم مبارزه علیه استعمار انگلیسی، آیت‌الله کاشانی بار دیگر مبارزات ضد استعماری خود را به مرزهای جغرافیایی و حضور انگلیس در ایران محدود نکرد. در بحث بلوک واحد اسلامی، سایر کشورهای اسلامی نیز دال مهمی در گفتمان استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی بودند و در این میان فلسطین جایگاه بارزی داشت.
 
در واقع، دغدغه فلسطین سویه دیگری از استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی در برهه‌ای است که ایران نیز به صورت جدی درگیر استعمار پیر بود و ایشان می‌کوشید با استعمارستیزی مضاعف، مسئله ایران و فلسطین را توامان پیش برد. اتفاقاتی که توسط انگلیسیها در فلسطین رقم خورده بود سبب شد آیت‌الله کاشانی بیانیه‌های تندی علیه اقدامات انگلیس در این کشور صادر کند و حتی پیشگام برپایی راهپیماییهایی ضد این اقدامات در فلسطین باشد.3 این روحانی مبارز در همین برهه مردم مصر، مراکش، تونس و الجزایر را نیز در مبارزات ضداستعماری خود علیه انگلیس و فرانسه تنها نگذاشت و با صدور بیانیه‌های متعدد آنان را به ایستادگی و مقاومت ترغیب کرد.4
 
فرجام سخن
«من اساسا با هر اجنبیِ‌ مخالفِ مصالح و استقلال مملکت ایران مخالفم؛ خواه این اجنبی روس باشد، خواه انگلیس، آلمان یا امریکا.» جمله فوق را شاید بتوان شاه‌کلید و دال محوری گفتمان سیاسی آیت‌الله کاشانی برشمرد؛ به این معنا که هر عاملی که استقلال کشوری را به خطر بیندازد، یک عامل مضر به‌شمار می‌آید و باید با آن مبارزه کرد. خودکفایی، استقلال، مبارزه با استعمار و بیگانه‌ستیزی اجزای اصلی گفتمان آیت‌الله را تشکیل می‌دادند.
 
نکته نخست در مورد استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی این است که ایشان را باید طلبه‌ای سیاسی قلمداد کرد که در اندیشه او دیانت و سیاست توامان هستند و آنجا که عاملی سیاسی مانع اقامه دین و شئونات دینی شود، بر ایستادگی در برابر آن حکم می‌کند. حرکت آیت‌الله کاشانی علیه استعمار انگلیس در عراق و ایران و همدردی با مردم مراکش و تونس در مقابل استعمار فرانسه را باید در چهارچوب این گفتمان فهم کرد.
 
نکته دوم درباره گفتمان یادشده این است که در رویکرد ایشان عمال داخلی استعمار حلقه واسط و کاتالیزور سیاستهای استعمار بیگانه هستند و به همان اندازه که مبارزه با استعمار بیگانه اهمیت دارد، استبدادستیزی داخلی نیز باید به عنوان یک اولویت مدنظر قرار گیرد؛ بنابراین در بررسی تمامی موارد استعمارستیزی آیت‌الله کاشانی شاهد این هستیم که وی به صورت توامان با نیروهای داخلی استعمار نیز مبارزه می‌کند و البته تاوان این مجاهدت مهم را نیز با تبعیدهای گاه و بیگاه خود داد.
 
در پایان باید گفت ملی شدن صنعت نفت و تلاش آیت‌الله کاشانی برای آن را باید یک نقطه اوج در کارنامه سیاسی ایشان در نظر گرفت که آن نیز از این رویکرد سرچشمه می‌گرفت که وی نفت را ثروت طبیعی و خدادادی کشور می‌دانست که انگلیسیها به غارت آن دست زده بودند و ازهمین‌رو معتقد بود که باید بساط آنها را جمع کرد. با وجود اهمیت مبارزات آیت‌الله کاشانی در نهضت ملی شدن نفت، این نقطه اوج سیاسی نباید مانعی برای بررسی دیگر ابعاد وسیع استعمارستیزی ایشان باشد؛ زیرا زندگی سیاسی این روحانی مجاهد پیش از ملی شدن صنعت نفت نیز به اندازه این برهه اهمیت دارد.

پی نوشت:
 
1. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 15.
2. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1320 تا 1340)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 276-277.
3. عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1369، ص 409.
4. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج 8، تهران، نشر ناشر، 1363، ص 406.
  https://iichs.ir/vdch.vnkt23nwxftd2.html
iichs.ir/vdch.vnkt23nwxftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما