امام خمینی و حزب رستاخیز؛

اعلامیه امام در واکنش به تشکیل یک حزب

وقتی محمدرضا پهلوی تأسیس حزب رستاخیز را اعلام کرد، امام خمینی(ره) در کربلا بودند. حمید روحانی سخنرانی شاه را از رادیو ضبط کرد و به امام رساند و دراین‌باره کسب تکلیف کرد. امام خمینی هم در پاسخ در تاریخ 21 اسفند اعلامیه‌ای صادر کردند که موضع ایشان را در قبال این حزب روشن می‌کرد
اعلامیه امام در واکنش به تشکیل یک حزب
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس ‌از کودتای 28 مرداد 1332 حکومت پهلوی، احزاب و تشکل‌های سیاسی مخالف و منتقد را  سرکوب کرد و برخلاف متمم قانون اساسی، به هیچ حزب یا تشکل سیاسی مستقلی برای فعالیت رسمی اجازه نداد تا اینکه در سال 1336، دو حزب مردم و ملّیون را که احزاب وفادار و مطیع حکومت بودند، تشکیل داد. در ادامه و در 11 اسفند 1353 نیز با اعلام تشکیل حزب واحد رستاخیز، احزاب رسمی فعال در عرصه سیاسی کشور منحل شدند و تمام امکانات آنها به خدمت حزب جدید درآمدند. این اقدام شاه با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد. در میان واکنش‌های موافق و مخالف، مهم‌ترین و اثرگذارترین واکنش را امام خمینی(ره) نشان دادند؛ آنچه موضوع اصلی این نوشتار است.
 
تأسیس حزب رستاخیز
دهه 1340 با بحران سیاسی ‌ـ اجتماعی عمیق‌تری میان حکومت و مردم آغاز شد؛ بحرانی که احزاب و جریان‌های سیاسی منتقد و مخالف را نیز تحت تأثیر قرار داد و این احزاب بیش‌ازپیش تحت فشار قرار گرفتند. اینها نشانه‌هایی بود که کاهش مشروعیت و مقبولیت حکومت پهلوی در عرصه اجتماعی و سیاسی کشور را بروز می‌داد. حتی اصلاحات اجتماعی و اقتصادی حکومت در چهارچوب برنامه انقلاب سفید نتوانست موقعیت حکومت را نزد مخالفان تغییر دهد. در چنین فضایی بود که دور دوم اقدامات حکومت مبنی ‌بر تشکیل و فعالیت احزاب تحت هدایت حکومت در دهه 1340 حزب آغاز شد. بر همین اساس حزب ملّیون و بعدها ایران نوین در جایگاه اکثریت و حزب مردم در نقش اقلیت تأسیس شدند؛ البته مردم به این احزاب دولتی اقبالی نشان ندادند و آنها جز برای کارگزاران، دولتمردان و رجال سیاسی وابسته به حاکمیت قدر و جایگاهی نداشتند و از کسب مشروعیت و جلب مشارکت سیاسی مردم ناتوان بودند. در سال‌های میانی نیمه نخست دهه 1350 هم آن‌قدر این احزاب صوری، ناکارآمد به‌نظر می‌رسیدند که حتی موجبات رضایت خاطر شخص شاه را فراهم نمی‌کردند.1
 
ازهمین‌رو محمدرضا پهلوی به‌یکباره در 11 اسفند این احزاب را فروپاشاند و حزب فراگیر رستاخیز را تأسیس کرد. رهبران و دبیرکل‌های احزاب منحل‌شده درحالی‌که برای برآورده کردن دستور شاه از هم سبقت می‌جستند خود و اعضای حزب را عضو حزب واحد رستاخیز معرفی کردند تا بتوانند جاه و مقامی کسب کنند. در پی این امر، شاه هم اعلام کرد هر ایرانی که موضعش را روشن کرده ‌است یعنی به قانون اساسی، به نظام شاهنشاهی و به انقلاب سفید معتقد است، باید به این سازمان سیاسی ملحق شود وگرنه باید کشور را ترک کند. کارمندان دولت هدف اول این عضویت اجباری بودند.2
 امیرعباس هویدا هنگام سخنرانی در گردهمایی حزب رستاخیز
امیرعباس هویدا هنگام سخنرانی در گردهمایی حزب رستاخیز
شماره آرشیو: 1180-8975ه
 
مواجهه امام خمینی با حزب رستاخیز
وقتی محمدرضا پهلوی تأسیس حزب رستاخیز را اعلام کرد، امام خمینی(ره) در کربلا بودند. حمید روحانی سخنرانی شاه را از رادیو ضبط کرد و به امام رساند و دراین‌باره کسب تکلیف کرد. امام خمینی هم در پاسخ در تاریخ 21 اسفند اعلامیه‌ای صادر کردند که موضع امام را در قبال این حزب روشن می‌کرد.3 در متن این اعلامیه آمده بود: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر‏‎ ‎‏عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است؛ و مخالفت با آن از‏‎ ‎‏روشن‌ترین موارد نهی از منکر است».4
 
امام خمینی تأسیس این حزب را «نغمه تازه» حکومت خواندند که «به دستور کارشناسان‏‎ ‎‏یغماگر برای اغفال ملت از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش‏‎ ‎‏خفقان‌زده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند باز نمایند، و قوه مقاومت را به‌کلی از‏‎ ‎‏ملت سلب نموده و نفس را در سینه‌ها حبس سازند».5
 
امام خمینی در ادامه، اقدام جدید شاه را یکی از «نقشه‌های خطرناک» خواندند ‏و آن را نتیجه شکست طرح‌های استعماری دیگر دانستند: «شاه در این پیشنهاد غیرمشروع، به شکست فاحش طرح استعماری ــ به‎‏اصطلاح ــ "انقلاب 6 بهمن" و برخوردار نبودن آن از پشتیبانی ملت اعتراف نموده‏‎ ‎‏است. کسی که بیش از ده سال است فریاد می‌زند که ملت ایران موافق با این "انقلاب"‏‎ ‎‏است و اسم آن را "انقلاب شاه و ملت" گذاشته، امروز مردم را به صف‌های مختلف تقسیم‏‎ ‎‏کرده و می‌خواهد با زور سرنیزه برای خود موافق درست کند. اگر این ــ به‌اصطلاح ــ "انقلاب" از شاه و ملت می‌باشد، دیگر چه احتیاجی به حزب تحمیلی است؟!‏»6
 
‏‏ایشان تأسیس حزب فراگیر و واحد رستاخیز را آن هم با آن‏‎ ‎‏شکل تحمیلی، «مخالف قانون اساسی و موازین بین‌المللی» خواندند و فرمودند: نمونه آن «در هیچ یک از‏‎ ‎‏کشورهای عالم نظیر ندارد».7 بر این مبنا، ایران
را تنها کشوری دانستند «که حزبی به امر "ملوکانه" تأسیس‏‎ ‎‏کرده و ملت مجبور است وارد آن شود، و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا‏‎ ‎‏حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است».8
 
امام خمینی به این نکته واقف بودند که اقدام محمدرضا پهلوی، ابزاری برای کسب مشروعیت است و بنابراین کوشیدند تناقض ادعاهای شاه در تأکید بر مشروطه بودن حکومت و اجبار به عضویت در حزب رستاخیز را به مردم یادآور شوند: «شاه از مشروطه و قانون اساسی دم می‌زند، درصورتی‌که خود او در رأس مخالفین‏‎ ‎‏قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است؛ که نمونه بارز آن مصاحبه ‏‏و جنجال اخیر است: اجبار ملت به ورود در حزب نقض قانون اساسی است...».9
 
ایشان همچنین در ادامه از انقلاب سفید شاه انتقاد کردند و با توجه به شناخت مختصات مذهبی جامعه و تأثیرگذاری مراجع به طور خاص از آنها خواستند وارد عرصه شوند: «علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختی‌های بسیاری‏‎ ‎‏است که اثراتش به‌تدریج ظاهر می‌شود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را‏‎ ‎‏تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود».10
 
 امام خمینی در حال تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف (دهه 1350)
امام خمینی در حال تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف (دهه 1350)
 
ایشان سایر طبقات را نیز خطاب قرار دادند و با نام بردن از آنها گویا حکم بر مبارزه علنی این طبقات را با فرمان محمدرضا پهلوی صادر کردند و به این طبقات در این مبارزه هویت و تشخص دادند: «خصوصا‏‎ ‎‏خطبای محترم و محصلین و طبقه جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و‏‎ ‎‏اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه‌جانبه و مقاومت منفی خود، اساس این حزب را‏‎ ‎‏ویران کنند و مطمئن باشند که رژیم در حال فرو ریختن است و پیروزی با آنهاست».11 همچنین اقدامات حکومت را تبلیغاتی پوچ نامیدند که نباید ملت را اغفال کند.
 
علاوه بر این اعلامیه، وقتی گروهی با عنوان «جمعی از مسلمانان ایران» در نامه‌ای از امام خمینی خواستند «وظیفه عموم ملت ایران را در قبال آن [حزب رستاخیز] روشن فرمایند»،12 امام خمینی در پاسخ به این استفتا، با حزب رستاخیز اعلام مخالفت و عضویت در آن را نیز ممنوع کردند.13
 
پاسخ امام با عنوان «متن استفتای جمعی از مسلمانان ایران از محضر آیت‌الله العظمی خمینی درباره حزب رستاخیز ملی ایران» به زبان فارسی در عراق چاپ و از طریق پست، به ایران ارسال شد و مورد استقبال اقشار مختلف مردم قرار گرفت.14 بار دیگر هم گروهی از روحانیان مبارز در نجف طی نامه‌ای خطاب به امام خمینی، خاستار این شدند که وظیفه عموم مردم در قبال این حزب را روشن فرمایند. امام خمینی باز هم مخالفت خود را با عضویت در حزب اعلام کردند و فرمودند: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان، شرکت در آن از روشن‌ترین موارد نهی از منکر است و این جانب نظر خود را به طور تفصیل نوشته‌ام»15 که اشاره به متن اعلامیه صادرشده در 21 اسفندماه دارد.
 
حکم امام خمینی مبنی بر تحریم عضویت در حزب رستاخیز با استقبال وسیع مردم مواجه شد و برنامه حکومت را با شکست مواجه کرد؛ برنامه‌ای که در جهت مشروعیت‌سازی انجام شد، اما به دلیل مواجه هوشمندانه امام با آن و دعوت از همه قشرها در راه مبارزه با آن شکست خورد.
 
 محل ثبت نام داوطلبان حزب رستاخیز
شماره آرشیو: 1-1373-146ر
 
فرجام سخن
امام خمینی(ره) در مواجهه با تأسیس حزب رستاخیز توسط محمدرضا پهلوی به‌درستی آن را تداوم برنامه‌های اصلاحی شاه دانستند که بخش عمده آن در انقلاب سفید اجرا شده بود؛ برای همین هم در متن اعلامیه خود درباره حزب رستاخیز از انتقاد به انقلاب سفید غافل نشدند. افزون بر این، درحالی‌که شاه به خیال خودش برای ترمیم پیوند حکومت با مردم به تأسیس حزب رستاخیز دست زد، امام با توسل به همان مردم، شاه را در رسیدن به هدفش ناکام گذاشت. سوی دیگر این ماجرا شناخت درست امام از جامعه و جلوتر بودن ایشان از مردم به عنوان رهبری هوشمند و بادرایت بود و در مقابل شاه و اطرافیانش قرار داشتند که از مردم و جامعه شناخت کافی نداشتند. همین مسئله موجب می‌شد امام خمینی در شرایط مشابه این موقعیت، از شاه جلوتر باشند و تهدیدهای او را به فرصتی برای پیشبرد روند انقلاب اسلامی تبدیل کنند و در نهایت نیز بتوانند انقلاب را به ثمر برسانند. در مجموع مواجهه امام با حزب رستاخیز در تداوم رویکرد انتقادی ایشان با برنامه‌های اصلاحی شاه بود که هدفی جز تحکیم موقعیت شاه به عنوان شخص اول مملکت و بالا بردن درجه استبداد آن نداشت.
 
پی نوشت:
 
1. مظفر شاهدی، مبانی نظری و ریشه‌های تاریخی انقلاب اسلامی ایران، ج سوم، تهران، پژوهشکده امام‌خمینی و انقلاب اسلامی، 1393، صص 998-1005.
2. کریستین دلانوا، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، تهران، انتشارات طرح نو، 1371، صص 149-150.
3. لوح فشرده صحیفه امام، ج 3، ص 70.
4. همان، ص 71.
5. همان‌جا.
6. همان، ص 72.
7. همان‌جا.
8. همان‌جا.
9. همان، صص 73-74.
10. همان، ص 75.
11. همان‌جا.
12. غلامعلی پاشازاده، مبارزات امام خمینی به روایت اسناد (در دوران تبعید در نجف)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1389، ص 300.
13. ‌علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 6، تهران،‌ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ‌1394، ص 476.
14. غلامعلی پاشا‌زاده، همان، ص 303.
15. لوح فشرده صحیفه امام، ص 76.
https://iichs.ir/vdcjaae8.uqevtzsffu.html
iichs.ir/vdcjaae8.uqevtzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما