«شهید آیت‌الله محمد صدوقی در قامت یک مدیرِ تمام» در گفت‌وشنود با دکتر اسدالله بادامچیان؛

نمونه‌ای از یک مجتهدِ مدیر، برای جامعه اسلامی بود

در میان خصال علمی و عملی شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی یزدی، مدیریت برجستگی خاصی دارد. این ویژگی در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی، به تمامی خودنمایی کرد. در گفت‌وشنود پی‌آمده دکتر اسدالله بادامچیان، از مبارزان نهضت اسلامی، دراین‌باره سخن گفته است
نمونه‌ای از یک مجتهدِ مدیر، برای جامعه اسلامی بود
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
آشنایی شما با شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی، به چه مقطعی باز می‌گردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در اوایل سال 1341، با نام و فعالیت‌های شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله صدوقی (رضوان‌الله تعالی علیه) آشنا شدم، ولی ایشان را از نزدیک ندیده بودم. در 15 خرداد سال 1342، وقتی حضرت امام دستگیر شدند، اکثر مراجع و علمای بزرگ ایران به تهران آمدند، از جمله ایشان که رفتیم و زیارتشان کردیم. در تدارک این تجمع، نقش هیئت‌های مؤتلفه اسلامی بسیار مهم بود؛ برای نمونه مرحوم حاج سیدتقی خاموشی، از محل اقامت آیت‌الله میلانی در تهران اعلامیه می‌آورد و به همین دلیل دستگیر شد. چنان مورد شکنجه  قرار گرفت که همه تصور می‌کردند ایشان به شهادت رسیده‌اند. خاطرم هست بعد از آزادی، وقتی با ایشان ملاقات کردم، پرسیدم: چطور با آن همه شکنجه شهید نشدید؟ گفت: «گوشم شهید شد!».
شبی که به دیدن آیت‌الله صدوقی رفتیم، ابتدا احساس کردم چندان خوش‌اخلاق نیستند، ولی به‌قدری با لهجه شیرین یزدی و به شکلی دلنشین برای ما صحبت ‌کردند که حاضرین خسته نمی‌‌شدند و پس از گذشت لحظاتی، نظرم کاملا عوض شد! آن شب درباره علما و حمایت از مرجعیت صحبت شد و ایشان فرمودند: «باید همه محکم بایستیم و از مرجعیت آیت‌الله خمینی حمایت کنیم». از آن به بعد، من از طریق دوستانم از جمله شهید حاج صادق اسلامی، که چهره‌ای شناخته‌شده و شجاع بودند، و نیز مرحوم حاج اکبر پوراستاد، از مبارزان پرتلاش نهضت اسلامی، با ایشان ارتباط داشتم.
 
اسدالله بادامچیان

در شخصیت شهید آیت‌الله صدوقی، چه ویژگی‌هایی برجسته‌تر و شاخص‌تر می‌نمودند؟
 آیت‌الله صدوقی همیشه در جلسات طرح‌هایی را ارائه می‌دادند که بی‌نظیر و بسیار کم‌نقص بودند و این نشان از قدرت مدیریت ایشان داشت.  فوق‌العاده خوش‌فکر و نمونه یک مجتهدِ مدیر و مدبّر، برای جامعه اسلامی بودند. آن بزرگوار، توانایی زیادی در اداره امور مردم داشتند. ایشان وقتی وارد یزد شدند، افراد متمول شهر را به‌کار گرفتند و علاوه‌براین با استفاده از سهم مبارک امام، سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای کردند و در نهایت، اقتصاد شهر یزد را به مردم متدیّن این منطقه سپردند. این مسئله بسیار مهم و حتی در خور پژوهشی دقیق و مبسوط است. در نوجوانی، در عباس‌آباد قم کشاورزی می‌کردند و در نتیجه به امور مربوطه، کاملا واقف بودند. ایشان با توسعه کارخانجات، کارگاه‌ها، مغازه‌ها، گسترش کشاورزی و نتیجتا اشتغال مردم در این عرصه‌ها، آنان را متمکن می‌کردند؛ سپس با خمس و سهم امام افراد متمکن، به سایر مردم نیز کمک می‌کردند که وارد چرخه کار شوند و مجموعا فعالیت‌های جالبی را به انجام می‌رساندند.
همان‌طور که تلویحا اشاره کردم، آیت‌الله صدوقی فوق‌العاده شوخ‌طبع بودند. به یاد دارم که یک بار، برای انجام کاری به منزل ایشان رفته بودیم. هنگام ظهر فرمودند: برای ناهار  بمانیم و خودشان از ما پذیرایی و ما را شرمنده کردند. غذا از بیرون تهیه شده بود و ایشان به شوخی فرمودند: «همیشه به خانم گفته‌ام صحیح نیست برای میهمان از بیرون غذا تهیه کنیم، یک زن دیگر برای من بگیرید که در اوقاتی که شما بیمار یا گرفتار هستید و نمی‌توانید غذا تهیه کنید، او این کار را بکند!». یک بار هم همراه با آقای رضا اسماعیلی ــ که در آن زمان پاسدار بودند ــ به منزل آقای صدوقی رفته بودیم. ایشان از او پرسیدند: «همسر داری؟» آقای اسماعیلی گفتند: خیر. شهید فرمودند: «با یک خانم بالای پنجاه سال ازدواج کن تا دردسر کمتری داشته باشی!». آقای رضا اسماعیلی واقعا از اینکه چنین شخصیت والایی این‌قدر شوخ‌طبع بودند، شگفت‌زده شده بودند.
یک بار هم آیت‌الله صدوقی، داستان جالبی را برای ما تعریف کردند. می‌گفتند: «پسری بود که کاری جز الواتی نداشت! یک روز قصد داشت برای تفریح، از مادرش پول بگیرد. با همفکری دوستانش نقشه‌ای کشید و نزد مادر رفت و گفت: سلطان دستور داده است که زنان بالای شصت سال، حتما باید تا چند وقت دیگر ازدواج کنند. من نیز عدّه‌ای از دوستان و آشنایان را دعوت می‌کنم تا شوهری مناسب برای شما انتخاب کنیم، ولی باید هزینه این کار را خودتان بپردازید! خلاصه پسر هر روز عده‌ای از دوستانش را به خانه می‌آورد و مادر بساط پذیرایی را فراهم می‌کرد، تا اینکه پول مادر به پایان رسید و شوهری نیز اختیار نکرد. پسر به مادر گفت: سلطان حکمش را لغو کرد و دیگر نیازی نیست که زنان بالای شصت سال ازدواج کنند!...». به یاد دارم که صدای خنده فضای مجلس را پر کرد!
 
بنا بر شواهد، آیت‌الله صدوقی اقدامات عمرانی فراوانی را در استان یزد و حتی دیگر استان‌ها، انجام دادند. دراین‌باره چه اطلاعات و تحلیلی دارید؟
یکی از اقدامات جالب آیت‌الله صدوقی، ساخت استراحتگاه در ورودی شهر یزد بود. این استراحتگاه، شامل تعدادی اتاق، حمام و‌ قهوه‌خانه بود و راننده‌های اتوبوس،‌ کامیون و تریلی، قبل از ورود به شهر، به‌طور رایگان از این استراحتگاه استفاده و در آنجا استحمام می‌کردند و با روحیه‌ای باز و ظاهری آراسته، نزد خانواده‌هایشان می‌رفتند. این امر به مردم نشان می‌داد که اجرای اسلام، تا چه حد می‌تواند برای خودشان سودمند باشد. حتی مسافران عبوری از یزد هم، از این استراحتگاه استفاده می‌کردند. همچنین بازسازی برخی مساجد و مدارس در یزد و تأسیس مدرسه بزرگی در قم نیز، از آثار آن شهید بزرگوار است.   
 
ارزیابی شما از نقش آیت‌الله صدوقی، در فرآیند انقلاب اسلامی چیست؟
آیت‌الله صدوقی با فعالیت‌های مستمر خود در روند انقلاب اسلامی، کمک زیادی به پیشروی مبارزات می‌کردند. در ارتباطات پنهانی مبارزین، آیت‌الله صدوقی یکی از مهره‌های اصلی بودند. شجاعت و کمک‌های مالی ایشان و از همه مهم‌تر نفوذ کلمه‌شان در میان علما و مردم، باعث دلگرمی انقلابیون بود. آقای صدوقی با شجاعت تمام، مبارزان فراری را پناه می‌دادند و این اقدام ایشان سابقه داشت، از جمله در سال 1331 یا 1332، شهید سیدمجتبی نواب صفوی و شهید سیدعبدالحسین واحدی را در منزل خود در قم پناه دادند. شهید واحدی در اتاقک پشت آینه بزرگی که به دیوار خانه ایشان نصب شده بود، پنهان شده بود.
 
اشاره کردید که در فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی، با آیت‌الله صدوقی ارتباط داشتید. آیا این ارتباط به نام هیئت‌های مؤتلفه اسلامی بود یا از پوششی دیگر استفاده می‌شد؟
 قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ما از طریق هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، با روحانیون سراسر کشور هماهنگ بودیم و ارتباط داشتیم. تمام اعضای گروه ده‌نفره یزد نیز، با آیت‌الله صدوقی رابطه مداوم داشتند. در آن مقطع ما این گروه را مؤتلفه نمی‌نامیدیم، بلکه به آن «گروه ده نفره خمینی» می‌گفتیم. آیت‌الله صدوقی، البته در همان زمان و بعدها بیشتر، با مؤتلفه اسلامی آشنا بودند. در آن دوره به دلیل حاکم بودن فضای پلیسی بر کشور، مؤتلفه به شیوه احزاب و تشکل‌های متعارف فعالیت نمی‌کرد، بلکه همه آن را به‌عنوان هیئتی مذهبی می‌شناختند. رژیم پهلوی تا سال 1357، نتوانست کلیت شبکه این گروه را شناسایی کند و فقط افرادی چون شهیدان عراقی، اسلامی، رجایی و مرحومان عسگراولادی، حاج حیدری و از این قبیل را می‌شناخت.
 
 ارتباط ایشان با اعضای مؤتلفه اسلامی، بیشتر در چه زمینه‌هایی بود؟
ایشان در تمام زمینه‌ها، از قبیل سیاست‌گذاری‌ها، مشورت در امور، ‌فعالیت‌های مالی، ارتباطات، پشتیبانی و پناه دادن به فراریان، با مؤتلفه همکاری می‌کردند.
 
نقش آیت‌الله صدوقی در کمیته استقبال از امام خمینی و به‌ویژه در روز ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران، چه بود؟
در بهمن سال 1357، آیت‌الله صدوقی برای همکاری با کمیته استقبال از امام خمینی، به تهران آمدند و با اینکه در این شهر مریدان یزدی زیادی داشتند که مشتاق پذیرایی از ایشان بودند، ولی بیشتر وقتشان را در مدرسه رفاه می‌گذراندند. ایشان عضو شورای مرکزی ستاد استقبال نبودند، ولی وظیفه اصلی‌شان کارگردانی امور مربوط به علما و روحانیون بود. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، نفوذ آیت‌الله صدوقی بین روحانیون بسیار زیاد بود؛ مثلا در آن چند روز، ایشان وقتی در جمع علما می‌نشستند، طرف مشورت مستقیم شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله مطهری و آیت‌الله بهشتی بودند.  
 
به اقدامات آیت‌الله صدوقی در 12 بهمن‌ماه هم، اشاره‌ای داشته باشید.
برای استقبال از حضرت امام، قرار شد آیت‌الله مطهری و آیت‌الله بهشتی به فرودگاه بروند و آیت‌الله صدوقی، آیت‌الله مفتح و بنده، به بهشت زهرا برویم. پس از مراسم فرودگاه، آیت‌الله مطهری خیلی زود خودشان را به بهشت زهرا رساندند. آن روز حضور آیت‌الله صدوقی بر فراز جایگاه، اثر فوق‌العاده‌ای داشت. ایشان در حین سخنرانی امام خمینی، از آمدن افراد متفرقه به جایگاه جلوگیری می‌کردند و مردم نیز به دلیل احترام فوق‌العاده‌ای که برای ایشان قائل بودند، به بالای جایگاه نمی‌آمدند. سخنان و تذکرات کوتاه ایشان هم، فوق‌العاده تأثیرگذار و مفید بود.
 
اسدالله بادامچیان

همان‌طور که اشاره کردید، ایشان در بهشت زهرا سخنان کوتاهی نیز ایراد کردند. علت ایراد این سخنان چه بود؟
وقتی موتور ماشینِ حامل حضرت امام ــ که آقای رفیق‌دوست آن را می‌راند ــ بر اثر فشار جمعیت سوخت، بالگرد به‌سرعت امام را سوار کرد. ما نمی‌خواستیم مردم بدانند که امام سوار بالگرد هستند؛ چون هم در پیاده شدن ایشان از آن مشکل ایجاد می‌شد و مهم‌تر اینکه تجمع مردم، محوطه فرود بالگرد را اشغال می‌کرد. قرار شد که آیت‌الله صدوقی از مردم بخواهند تا فضایی را تخلیه و باز کنند. البته آیت‌الله صدوقی نمی‌دانستند که امام در بالگرد هستند و فقط با لحنی مهربان از مردم خواهش می‌کردند که راه را باز کنند و مجال تردد بدهند. اما آیت‌الله مطهری می‌دانستند که امام در بالگرد هستند. وقتی بالگرد در شرف نشستن بود، من از مردم خواستم که همگی بنشینند. همه از درخواست من تعجب کردند! به این ترتیب با سرگرم کردن مردم، بالگرد موفق شد فرود بیاید و حضرت امام پیاده شدند.
 
نقش آیت‌الله صدوقی در تثبیت جنبه‌های دینی قانون اساسی جمهوری اسلامی به‌ویژه اصل ولایت فقیه را تا چه میزان مؤثر ارزیابی می‌کنید و از آن چه تحلیلی دارید؟
 باید اذعان کرد که آیت‌الله صدوقی، در مجلس خبرگان قانون اساسی نقش مهمی را ایفا کردند. در واقع ایشان در زمره برنامه‌ریزان اصلی تدوین قانون اساسی بودند و همراه شهید آیت‌الله بهشتی، مرحوم آیت‌الله یزدی و...، وظیفه طراحی کمیته‌های مجلس خبرگان را بر عهده داشتند. ایشان با جدّیت، با پیش‌نویس غرب‌زده قانون اساسی مخالفت کردند؛ همچنین آقای صدوقی در آن دوره، در زمینه‌های حمایت قاطع از مواضع حضرت امام و مواجهه با لیبرالها و نیز مهره‌هایی مانند ابوالحسن بنی‌صدر، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند، که اسناد آن در مطبوعات وقت هست.
https://iichs.ir/vdcb5wb5.rhba0piuur.html
iichs.ir/vdcb5wb5.rhba0piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما