ارتباط فکری و عاطفی امام خمینی با شهید آیت الله سید حسن مدرس (اعلی الله مقامهما)، از بدیهیات اندیشه رهبر کبیر انقلاب اسلامی است. با این همه اما، شناخت اشتراکات و نیز تفاوتهای این دو چهره نامدار دین و سیاست، از سرفصلهای پژوهش درباره وقایع تاریخ معاصر ایران به شمار می رود. در گفت وشنودی که پیش روی دارید، محقق ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی به تبیین بیشتر این موضوع پرداخته اند.
مدرس ضربه اصلی را از ملی گرایان خورد
□ حضرت امام بارها از شهید مدرس به عنوان الگوی یک سیاستمدار دینی یاد کردند و به ایشان عنایت خاصی داشتند. به نظر شما علت این علاقه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید آیت الله مدرس (اعلی الله مقامه)، قطعاً واجد ویژگیهای منحصر به فردی بود که حضرت امام بیش از 50 بار در سخنرانیها و آثار خود از ایشان یاد کردند، لذا ابتدا باید این ویژگیها را بررسی کرد. مهم‌ترین ویژگی مدرس این بود که ذره‌ای منیت و کیش شخصیت نداشت و سراپا خلوص و پاک‌باختگی بود، لذا دار و ندار خود را در طبق اخلاص نهاد و در راه اعتلای دین و رسیدن به هدف، بارها توهین تحمل کرد، سیلی خورد و حتی ترور شد، ولی خم به ابرو نیاورد! در زندگی مدرس هرگز مسائل شخصی و نفسانی مطرح نبود. انسانهای مخلص را، حتی دشمنانشان هم تحسین می‌کنند و اخلاص در این مرد در حد اعلا بود. 
دومین ویژگی مدرس هوش، زیرکی و فراست خارق‌العاده او بود. او هرگز گول کسی را نخورد و در عین حال از این هوش سرشار هیچ‌گاه در جهت منافع شخصی خود استفاده نکرد. مدرس هم زرنگ و باهوش بود و هم در راستای منافع فردی خود، زرنگی نمی‌کرد. این نشانه ای از تقوای بی بدیل آن بزرگوار بود.
سومین ویژگی مدرس قاطعیت و صراحت لهجه‌اش بود و از احدی نمی‌ترسید و حرفش را رک می‌زد و غالباً با همین ویژگی، دشمنان خود را خلع سلاح می‌کرد.
ویژگی دیگری که در مدرس بود و امام بسیار می‌پسندید، «سازش‌ناپذیری» ایشان بود. مدرس هرگز با کسی بند و بست نکرد و تن به سازش نداد. امام از ساده‌زیستی، هوشمندی، قاطعیت، شجاعت و صداقت مدرس بسیار خوششان می‌آمد و انصافاً خودشان هم در این زمینه‌ها بسیار از او الگو گرفته بودند.
 
 
 
□ مگر این ویژگیها در دیگران نبود؟
چرا. اینکه درست نیست که بگویم مرحوم مدرس این ویژگیها را داشت و دیگران نداشتند، اما همه این صفات در ایشان به حد کمال بود و به همین دلیل هم تا این حد توجه امام را به خود معطوف کرده بود.
 
□ شما بین امام و مرحوم مدرس چه شباهتها و تفاوتهایی قائل هستید؟
حضرت امام از همان ابتدای امر، در اندیشه براندازی رژیم پهلوی بودند و از همان سال 1322 که کتاب کشف‌الاسرار را نوشتند، کاملاً معلوم بودکه به اعتقاد ایشان حاکمان ظالم و جائر، غاصب و از نظر اسلام محکوم هستند. این را از خود مرحوم آیت‌الله حاج‌آقا مرتضی حائری شنیدم که امام در 16 مهر 1341 که نهضت را شروع کردند به منزل مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم رفتند و خطاب به علمایی که در آنجا حضور داشتند، فرمودند: «اگر بخواهیم ایران و اسلام از نابودی و اضمحلال نجات یابد، باید بساط دودمان پهلوی را جمع کنیم! انگلیس این خاندان را برای نابودی ایران و اسلام سر کار آورده است!» همین بیان نشان می‌دهد امام از همان ابتدا در فکر براندازی رژیم پهلوی بوده‌اند، اما شهید مدرس دست‌کم از نظر ظاهر، چنین قصدی نداشت. هر چند گفته شده است ایشان عده‌ای از جوانان را تحت عنوان عمله و کارگر در کنار مدرسه سپهسالار جمع کرده و برنامه‌ای را ترتیب داده بود که به آنها آموزش نظامی داده شود که برای مقابله با رژیم پهلوی آماده باشند. مرحوم مدرس با اینکه احتمالاً قصد براندازی رژیم پهلوی را داشته، اما در اعلامیه‌ها و سخنرانیهایش به صراحت به این نکته اشاره نکرده است، در حالی که امام در تمام سخنرانیها و اعلامیه‌هایشان در این زمینه موضع‌گیری قاطعی دارند.
دومین فرق امام و مرحوم مدرس این است که امام یک تجربه تاریخی طولانی و سنگین را پشت سر داشتند و لذا هرگز به ملی‌گراها و روشنفکران اعتماد نکردند. اینها تا زمانی که در خط اسلام حرکت می‌کردند، امام حرفی نداشتند، ولی به محض اینکه سعی می‌کردند افکار خود را به جامعه تحمیل کنند، امام قاطعانه در برابر آنها می‌ایستادند. مثلاً در سال 56 که فضای باز سیاسی به وجود آمد، ملی‌گراها که سالها سکوت کرده بودند، ناگهان با اعلامیه، سخنرانی، گردهمایی، مراسم و... دم از آزادی بیان، مطبوعات و انتخابات زدند. امام بلافاصله موضع‌گیری کردند و فرمودند: «این کسانی که دارند دم از آزادی و قانون اساسی می‌زنند، تا دیروز با رژیم همراهی می‌کردند! اگر آنها بخواهند به این روش خود ادامه بدهند تا مجرم اصلی از سقوط نجات یابد، آنها را به ملت معرفی خواهم کرد!» این قاطعیت امام باعث شد حضرات تغییر رویه بدهند و به ظاهر به امام بپیوندند.
اما مرحوم مدرس، متأسفانه خطر این افراد را در نیافت و از همین جا هم ضربه خورد! عده‌ای از آنها با رضاخان فالوده می‌خوردند و در عین حال به او قول همکاری می‌دادند! بسیاری از آنها از عمّال رضاخان و در دوران حکومت جائرانه او از مصادر امور بودند، از جمله اسکندر میرزا وزیر معارف یا علی‌اکبر داور وزیر دادگستری که تلاش می‌کرد به کارهای غیرقانونی رضاخان وجهه قانونی بدهد. همین‌طور اللهیار صالح و کسانی که پس از شهریور 20 حزب تشکیل دادند، در دوره رضاخان به او کمک می‌کردند و بعدها دم از آزادی و استقلال می‌زدند! بی‌اعتمادی به امثال این افراد، تفاوت امام و مرحوم مدرس بود.
 
□ عده‌ای معتقدند علت استفاده از این افراد توسط شهید مدرس، قدرت اجرایی آنها بود، در عین حال که ایشان می‌دانست می‌تواند آنها را در جهت اهداف خود مدیریت کند. نظر شما در این باره چیست؟
بله، در اینکه مدرس می‌توانست خیلیها را مدیریت کند بحثی نیست، ولی به نظر من اگر راه را بر این افراد می‌بست، بهتر به هدف می‌رسید.
 
□ امام فرمودند: اگر در دوره رضاخان جمهوری می‌شد بهتر بود، در حالی که شهید مدرس با جمهوری رضاخانی مخالفت کرد. تحلیل شما چیست؟
مرحوم مدرس و بسیاری از علما، از جمله علمایی که از عراق به ایران تبعید شده بودند، با جمهوریت مشکل داشتند. یکی از دلایلشان هم این بود که جمهوریت مستمسکی می‌شود برای صاحبان قدرت که به‌وسیله آن به اسم آزادی، افسارگسیختگی را ترویج کنند، یعنی همان کاری که در مشروطه کردند.
یکی دیگر از نگرانیهای آنان این بود که کشور تحت عنوان جمهوریت به سرنوشت سایر کشورهای آسیایی مبتلا شود و به سمت شوروی برود و بقیه خاک ایران هم توسط روسها اشغال شود! آزادیخواهان از جمهوری آذربایجان، سابقه ذهنی بدی داشتند. بنابراین نمی‌شود گفت علما با اصل جمهوریت مخالف و با سلطنت موافق بودند، بلکه جمهوری رضاخانی را خطرناک می‌دانستند و معتقد بودند بالأخره شاه را می‌شود با تهدید یا مشاوره یا به شکل دیگری کنترل کرد، اما افسار گسیختگی شبیه ترکیه یا آذربایجان قابل کنترل نیست. به این ترتیب در محتوای نظریه، اختلافی میان امام و مدرس نیست.
 
 
 
□ آیا در آثار و سخنان امام، نقد دیگری درباره شیوه مبارزه شهید مدرس دیده‌اید؟
خیر، امام همواره به ویژگیهای شخصیتی مرحوم مدرس یعنی قاطعیت، هوشمندی، صراحت لهجه، بینش و زرنگی مدرس اشاره می‌کنند و حرفی درباره شیوه‌های مبارزاتی او نمی‌زنند. امام از همان ابتدا با قاطعیت مبارزه با اساس حکومت شاه را آغاز کردند و ابداً اعتقادی به شیوه‌های پارلمانی، انتخابات یا اصلاحات شاه نداشتند. ایشان در اعلامیه‌هایی که بعد از ماجرای فیضیه دادند، به صراحت گفتند: شاه‌دوستی یعنی غارتگری و آدمکشی! ایشان از ابتدا فرمودند: اسلام در خطر است و خطر صهیونیسم جدی است. ایشان هرگز اشاره‌ای به آزادی مطبوعات و انتخابات نمی‌کنند و کاملاً مشخص است مبارزه پارلمانتاریستی یا هیچ مبارزه رفرمیستی دیگری را قبول ندارند و هدفشان صرفاً براندازی رژیم است.
 
□ در هر حال شهید مدرس تنها امکانی که در اختیار داشت مجلس بود و فقط از طریق مجلس می‌توانست برای رضاخان حد و مرز تعیین کند. از سوی دیگر لحن اعلامیه‌های امام هم به مرور زمان تندتر شد و در ابتدا این‌گونه نبود. این طور نیست؟
امام در سال 41 بحث حکومت اسلامی را مطرح نکردند، چون هنوز جامعه آمادگی نداشت و مردم هنوز خیلی به شاه بدبین نبودند. خیلیها حتی تصور می‌کردند شاه آدم خوبی است و این کارها را اطرافیانش می‌کنند! این امام بودند که برای اولین بار نقاب از چهره شاه برداشتند و مردم به‌تدریج متوجه فساد شاه و دربار شدند. ایشان در روز چهلم شهدای فیضیه فرمودند: «به هر دستگاهی که رجوع می‌کنید می‌گویند این خرابیها به امر اعلیحضرت انجام شده است! اگر این حرف درست است باید فاتحه اسلام و ایران را خواند و اگر دروغ است چرا شاه عوامل جرم را به مردم معرفی و آنها را مجازات نمی‌کند؟» این سخنان نشان می‌دهند امام از همان ابتدا یک هدف را دنبال می‌کردند و آن ارتقای اسلام و مبارزه با صهیونیسم بود.
امام با دیگران تفاوتهای اساسی داشتند. ایشان همواره از شخصیتهایی که به اسلام و مردم خدمت کرده بودند، با احترام و تکریم نام می‌بردند، اما این بدان معنا نیست که ایشان شیوه و روش کسی را دنبال می‌کردند. نمونه‌اش دفاعی است که در نجف به‌طور ضمنی از سید جمال کردند و فرمودند: «اگر در حوزه یا دانشگاه فقط یک آدم پیدا شود، منافع استعمارگران به خطر می‌افتد. آنها هم فقط از آدم می‌ترسند. در مصر سید جمال پیدا شد و منافع آنها را به خطر انداخت و او را از پا انداختند و از سر راه برداشتند.» این سخن امام بدین معنا نیست که امام کلاً راه و رسم او را قبول دارند، بلکه برعکس به سید جمال انتقادات جدی هم دارند، از جمله اینکه اگر به‌جای حکومتها به سراغ مردم می‌رفت، بهتر به نتیجه می‌رسید.
درباره شهید مدرس هم امام از ویژگیهای برجسته او تعریف می‌کنند، ولی این بدان معنا نیست که تمام شیوه‌های مبارزاتی ایشان را قبول دارند. شهید مدرس به پارلمان می‌رفت، اما امام نه هرگز خودشان وارد سیستم پارلمانی شدند و نه اطرافیانشان را تشویق به این کار کردند. امام عمیقاً معتقد بودند استعمار و استبداد دو روی یک سکه‌اند و به همین دلیل همزمان با هر دو می‌جنگیدند، در حالی که در نهضتهای دیگر فقط به یکی از این دو وجه توجه می‌شد. لذا امام همزمان با مبارزه با شخص شاه به استعمار و صهیونیسم هم حمله می‌کردند و لذا شیوه مبارزاتی ایشان و نیز جامعیت همه نهضت امام در کل تاریخ ما سابقه ندارد.  https://iichs.ir/vdca.onek49n6i5k14.html
iichs.ir/vdca.onek49n6i5k14.html
نام شما
آدرس ايميل شما