محمد نجات فرزند عبدالکریم ملکالتجار خراسانی و نواده حاج قاسم طهرانی در 1256 ش در خراسان متولد شد. تحصیلات مقدماتی خود را در مشهد به پایان برد و برای تکمیل آن به نجف اشرف رفت. پس از پایان تحصیلات به مشهد بازگشت، در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و صدارت میرزا علیاصغرخان امینالسلطان...
محمد نجات فرزند عبدالکریم ملکالتجار خراسانی و نواده حاج قاسم طهرانی در 1256 ش در خراسان متولد شد.1تحصیلات مقدماتی خود را در مشهد به پایان برد و برای تکمیل آن به نجف اشرف رفت. پس از پایان تحصیلات به مشهد بازگشت، در دوران سلطنت مظفرالدین شاه و صدارت میرزا علیاصغرخان امینالسلطان به دنبال اختلاف ملکی در خراسان به تهران آمد و به دنبال حل اختلافات ملکی خود با جریانات سیاسی مشروطهخواهی آشنا شد و به متحصنین حضرت عبدالعظیم که خواهان عدالتخانه بودند پیوست:
در اواخر صدارت میرزا علیاصغر خان به واسطه اختلافات ملکی به امر دولت به طهران آمده دو سال تمام در محاکم شرعیه و عرفیه سرگردان و مبتلا بودم و از وضع حکومت استبدادی و رفتار حکام شرع و عرف که کاملاً منافی با اسلام و حقیقت عدالت بود به قدری ناملایمات دیده که عاقبت به تنگ آمده با جمعی از مظلومین و ستمدیدگان درصدد تخریب حکومت استبدادی برآمده و شروع به کار نمودم. مقارن این احوال جمعی به عنوان عزل عینالدوله و بعضی از مقاصد دیگر از این قبیل به حضرت عبدالعظیم رفته موقع را مغتنم شمرده و به آنها پیوسته حضرات متحصنین را به خط عدالتخانه خواستن واداشته تا آنکه دستخط تأسیس عدالتخانه صادر و متحصنین به شهر آمدند. چون غرض اصلی و رفتن به حضرت عبدالعظیم چیزهای دیگر بود و پس از آمدن به شهر مسئله عدالتخانه مسکوت ماند لذا مجدانه اقدامات خود را تعقیب و وسائل حاضر نمودن افکار عمومی را برضد حکومت فراهم تا اینکه مسئله مسجد جمعه پیش آمد.2
فعالیت سیاسی او بعد ازاعطای فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس اول قطع نشد و با گروههای تندروی مشروطهخواه در ارتباط بود. به کمیتهای تحت عنوان کمیته انقلاب پیوست که دیگر اعضای آن عبارت بودند از میرزا نصرالله خان ملکالمتکلمین؛ سیدحسن تقیزاده؛ سیدجمال واعظ اصفهانی؛ میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل؛ سید محمدرضا مساوات؛ ابراهیمخان حکیمالملک؛ سید عبدالرحیم خلخالی؛ حسینقلیخان نواب؛ علیاکبر دهخدا، حیدرخان عمواغلی و... جلسات آن مخفیانه در منزل میرزا ابراهیمخان حکیمالملک از نیمه شب تا طلوع خورشید تشکیل میشد. میرزا محمد خراسانی، حسینآقا پرویز و میرزا محسنخان نجمآبادی از اعضای کمیته بودند که وظیفه پخش و توزیع دستورات و تلگرافات و ابلاغات کمیته را به عهده داشتند.3 قصد این تشکل ایجاد ناامنی و مبارزه با محمدعلیشاه و سرنگونی او بود. اولین اقدام کمیته تشکیل یک قوای نظامی بود که در آن به جوانان آموزش نظامی داده میشد. اعضای انجمن از مخالفان جدی میرزا علیاصغر خان امینالسلطان و طرفدار ترور و ایجاد رعب و وحشت بودند.4
از دیگر فعالیتهای میرزا محمدخان خراسانی انتشار روزنامه حقوق به همراه سلیمان میرزا و یحیی میرزا اسکندری در تهران بود. اولین شماره این روزنامه در جمادیالثانی 1325ه منتشر شد و مرام و شعار آن چنین بود: «حق را باید گفت؛ روزنامه هفتگی سیاسی تاریخی اخلاقی مسلک نگارشش عالم نمودن ملت به حقوق نوع و مواخات و مساوات و حریت است».5
انتشار این روزنامه تا 1326 ادامه داشت و مقالات آن مانند دیگر روزنامههای مخالف آن دوره علیه سلطنت و دربار بود: «بعد نومیدی بسی امیدها است؛ از قرار مذکور به اقدامات مشفقانه جمعی از رجال خیرخواه و وکلاء محترم اعلیحضرت همیونی بر آن سرند که خائنین را از دربار کیانی دور و شیاطین را از ساخت مقدس مطرود و مهجور فرموده دست از مخالفت برداشته یک دل و یک جهت از روی عقیدت و خلوص نیت با ملت همراه شوند.... سببی ساز خدایا که پشیمان نشود».6
جمادیالاول 1326 محمدعلیشاه کاخ گلستان را به قصد اقامت در باغشاه ترک کرد، حرکت محافظان شاه و سربازان سیلاخوری در شهر باعث رعب و وحشت شد. محمد خراسانی در روزنامه حقوق عزیمت وی را به فرار تفسیر و شایعه کرد که قزاقان قصد به توپ بستن مجلس را دارند و بر آتش مخالفان افزود:
اکنون که تقریبا پنج ساعت از آفتاب پنجشنبه چهار گذشته است در مطبعه مشغول تصحیح روزنامه بودم به ناگاه صدای های و هوی از میان خیابان بلند شد اجزاء مطبعه رفتند و برگشتند و در مطبعه را بستند و گفتند سربازهای سیلاخوری شهر را شلوغ کرده دکاکین را میچاپند چند دقیقه گذشت هیاهو ساکت شد. از مطبعه بیرون آمدیم (مطبعه نزدیک میدان توپخانه اوایل خیابان لالهزار است). تمام دکاکین بسته، خیابان خلوت، از طرف میدان به طرف مجلس قزاق میروند توپ میبرند. بعضی که از طرف میدان میآمدند سوال کردیم این چه غوغا بود و این توپ را کجا میبرند و قزاقها کجا میروند. گفت میروند مجلس را توپ ببندد دکاکین و بازار را هم سیلاخوریها و غلامهای کشیکخانه چاپیدند. دیگری رسید گفتیم چه خبر است؟ گفت شاه سوار شد و فرار کرد و رفت. گفتم از کدام راه و کجا؟ گفت از طرف خیابان دروازه قزوین و نمیدانم ...7
در اواخر سال 1326، کریم دواتگر که از سوی تندورهای مخالف محمدعلیشاه حمایت میشد مأمور ترور ُآیتالله شیخ فضلالله نوری شد. میرزا محمد خراسانی که منزلش در همسایگی شیخ فضلالله بود به مناسبت سابقهای که در مخالفت با سلطنت داشت دستگیر و مورد بازجویی و محاکمه قرار گرفت. جلسه محاکمه متهمین در منزل میرزا جوادخان سعدالدوله، وزیر امور خارجه، برگزار شد. اسمارت، منشی سفارت انگلیس در محاکمه حاضر بود. خراسانیخود را بیگناه معرفی کرده و در این مورد روایت میکند:
چهارشنبه سیزدهم ذیالحجه هزار و سیصد و بیست و شش قمری نیم ساعت از شب گذشته غفلتاً جمعی مسلحانه داخل بنده منزل شده مرا با یک حالت شدید از منزل بیرون کشیده از فحش دادن و ناسزا گفتن به طوری که رسم ایام قدیم بود که با یک مقصری معمول میداشتند کوتاهی نکرده با سر و پای برهنه و پشت گردنی در نهایت عجله مرا به نظمیه آوردند و به محبس انداختند در آن چند روز به قدری صدمه و آزارم دادند که از زندگانی قطع امید نمودم تا آنکه مرا به منزل سعدالدوله رئیس دولت وقت آوردند. هفتاد و پنج روز در منزل او محبوس بودم تا آنکه بیگناه بودنم ثابت و مستخلص گردیدم.8
برگزاری دادگاه در منزل سعدالدوله و حضور اسمارت خود نشان میدهد که این محاکمه یک محاکمه معمولی نبود. سیدحسن تقیزاده که خود با محمد خراسانی هم مسلک بود در خاطراتش به این واقعه و نقش میرزا محمد خراسانی پرداخته است:
میرزا محمدخراسانی در همان حوالی خانه شیخ فضلالله منزل داشت. شیخ فضلالله با او خیلی دشمن بود. فرصتی میجست که او را از میان ببرد. محمدعلی شاه طبیب فرانسوی خودش را، دکتر کوپن، فرستاد [...] وقتی خواستند بروند شیخ فضلالله، جم را[یکی از حاضران] خواسته بود و به گوشش گفته بود از اعلیحضرت از طرف من تشکر کنید و بگویید این فرصت خوبی است اینها را تصفیه بکنید. در همسایگی ما چغاله خوبی است که در تیرزدن من دست داشته است. جم وقتی برگشتند رفت و این مطلب را به سفیر فرانسه گفت. سفیر فرانسه هم لابد به سفیر انگلیس گفت. همان چند روزه ریختند خانه میرزا محمد خراسانی ...9
روز به توپ بستن مجلس، محمد خراسانی به منزل حسینآقا پرویز هممسلک خود، در نزدیکی کاخ گلستان، پناه گرفت و هر دو با کمک میرزا محسنخان نجمآبادی مخفیانه به سفارت انگلیس وارد و پناهنده شدند.10 با فتح تهران روزگارش به شکلی دیگر درآمد. به همراه شیخ ابراهیم زنجانی، اعتلاءالملک، وحیدالملک، سرداربهادر بختیاری و یمین نظام غفاری در دادگاه انقلاب به محاکمه حامیان محمدعلی شاه مخلوع پرداخت. در همین دادگاه حکم اعدام صنیع حضرت، مفاخرالملک و آیتالله شیخ فضلالله نوری صادر شد.
محمد خراسانی بعد از استقرار مشروطهخواهان در تهران و خلع محمدعلی شاه اقدام به انتشار روزنامهای تحت عنوان نجات کرد و از آن پس به محمد نجات مشهور شد. اولین شماره این نشریه در سوم جمادیالثانی 1327 منتشر شد. با تشکیل مجلس دوم دو حزب فعالیت خود را آغاز کردند: اعتدالیون و اجتماعیون عامیون یا دموکراتها. اعضای حزب دموکرات پیش از این نیز در کنار هم قرار گرفته و عبارت بودند از: سیدحسن تقیزاده؛ حسینقلیخان نواب؛ سلیمان میرزا و سید محمدرضا مساوات و محمد نجات.
اعضای حزب دموکرات بعد از ترور آیتالله سیدعبدالله بهبهانی در تنگنا قرار گرفتند: سیدحسن تقیزاده، نماینده مجلس اخراج و به خارج از ایران تبعیدشد. حیدرخان عمواوغلی، عضو دیگر حزب دموکرات بازداشت ولی با نفوذ عناصر دموکرات در نظمیه آزاد شد او مدتی به شیراز رفت تا از نظر دور باشد و زمانی که قصد بازگشت به تهران را داشت خبر از احتمال دستگیری وی دادند و محمدنجات مأمور تدارک خروج مخفی او از ایران شد. 11 در دوره سوم مجلس شورای ملی (1333-1334ق) از بیرجند به مجلس راه یافت و از نمایندگان حزب دموکرات بود.
نجات به عضویت انجمن ادبی درآمد که در منزل محمدهاشم میرزا افسر شیخالرئیس تشکیل میشد. دیگر اعضای این انجمن عبارت بودند از: عباس اقبال، وقارالسلطنه، عبدالحسینخان سردار معظم، ملک الشعرای بهار و ... . این انجمن ادبی بعدها انجمن ادبی دانشکده نام گرفت و مجله دانشکده که مجلهای ادبی، اخلاقی، فلسفی و تاریخی بود منتشرکرد.12
دوره چهارم مجلس (1339-1341ق) او به نمایندگی از ساری و تنکابن به مجلس راه یافت و از طرفداران سردارسپه و جمهوریخواهی بود. سید محمدکمرهای که خود از رهبران دموکراتها بود از تندرویهای نجات نقل میکند:
ربیعالثانی 1337: نجات در بین صحبتها میگفت [احمد]شاه مانع اصلاحات مملکتی است باید پدرش را درآورد در خصوص قوام السلطنه که یک تودهنی خوبی خورد. این چه شاهی است تا ازحکام رشوه نگیرد فرمان او را امضاء نمیکند. بیست و پنج هزار تومان از نصرتالسلطنه گرفته بود که او را حاکم خراسان نماید. خیلی حرفهای بد میزد و که تا این شاه باقی است مملکت رو به خرابی است.13
قهرمان میرزا عینالسلطنه از بحث و گفتگوی خود با نجات در مورد احمدشاه روایت میکند که در جمعی که نجات حضور داشت از نشستن در کنارش سر باز زد: «[نجات]گفت شاه در سال قحطی چه کرد؟ گفتم هیچ دویست خروار گندم به درباریان داد که دو خروار آن هم به پسرمن رسید.گفت باقی را چه کرد؟ گفتم شاه ملکی نداشت، باقی هم مالش بود فروخت.... من گفتم تو وکیل هستی حفظ حقوق سلطنت با شماهاست. کسی که به شاه مملکت خودش اینطور نمیگوید. گفت بالاتر میگویم. گفتم پدر سوخته حرف خودت را بفهم، و الّا چنان توی دهانت میزنم که دندانهایت بریزد و بلند شدم...».14
او خود در سال قحط اقدام به تاسیس مدرسه خیریه ایتام در محله حسن آباد و خیابان شیخ هادی کرد که محل نگهداری و تربیت تعدادی از کودکان یتیم و بیسرپرست بود و عمر آن سه سال بود.15 مجموعه اسناد منتشر شده انتخابات مجلس پنجم (1302-1304ش) گویای آن است که رضاخان سردارسپه، وزیر جنگ، با نجات مناسبات نزدیکی داشت و برای ورود این حامی خود به مجلس بسیار تلاش کرد.
12 برج اسد 1302
اداره محترمه ارکان حرب کل قشون؛ حسبالامر مبارک به امیرلشکر شرق رمزا تلگراف فرمایید که در تعقیب اقدامات اهالی که میخواستند مرا انتخاب نمایند مساعدت نمایید که آقای نجات را انتخاب کنند. فرج الله بهرامی دبیراعظم.
25 برج سنبله 1302
مقام منیع وزارت جلیله جنگ و فرمانده کل قشون دامت عظمته؛ در جواب مرقومه مبارک... لازم است که خاطر مبارک را آگاه نماید که مقصود امینالتجار از مساعدت انتخاب تربت میباشدکه انتخاب تربت هم برحسب امر تلگرافی ... ضیاءالادباء را امر فرمودند که به زحماتی زمینه را حاضر نمودم.... امیرلشکر شرق حسین. [حاشیه:] نجات را بچسبند. 16
محمدخان نجات خراسانی در دوره پنجم از زنجان به مجلس راه یافت و از جمله کسانی بود که به انقراض قاجاریه و سلطنت پهلوی رأی داد. از فعالیت سیاسی او در مجلس پنجم به بعد اطلاعی نیست و ظاهراً از سیاست کناره گیری کرد و به تماشای عملکرد دسترنج خود و همفکرانش نشست. گرچه تمامی دوستان و نزدیکان، همفکران و همحزبیهای او عضو لژ بیداری ایران بودند اما در هیچ فهرستی نام او برای عضویت در این لژ ثبت نشده است. نجات در سوم آذر 1312 در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله دفن شد.
شماره آرشیو: 6824-1ع
فریدون آدمیت او را این گونه معرفی میکند:
... در فهرست نام اشخاص فعال مشروطیت که سیدحسن تقیزاده آورده نام دو نفر حسینآقا پرویز و میرزا محمد خراسانی نجات را ذکر کرده که با خود او همکاری میکردند... هر دو از اعضای فرقه دموکرات بودند و هیچ کدام را به تقوای اخلاقی نمیشناسیم... میرزا محمد نجات مردک پاچه ورمالیدهای بود از کارچاقکنان مجلس، در آن زمان و بعدها از عمال سفارت انگلیس بود و به تعبیر محمود محمود معلوم شد سم دارد.17
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مرتضی مدرسی چهاردهی."محمد نجات": مجله جلوه، س1، ش5، ص 251.
2. همان.
3. مهدی ملکزاده . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران،علمی، 1363. ج1-2-3. ص 417-418.
4. اسماعیل رائین. حیدرخان عمواوغلی. تهران، جاویدان، 1353.ص48.
5. روزنامه حقوق.
6. روزنامه حقوق. سال دوم ، شماره 3، ص 8.
7. روزنامه حقوق . سال دوم . شماره 3.ص2.
8. محمد صدرهاشمی. تاریخ جرائد و مجلات ایران. اصفهان، کمال، 1364.ج 3-4.ص 275.
9. سید حسن تقیزاده. زندگی طوفانی. به کوشش: ایرج افشار. تهران، علمی، 1372. ص 141.
10. اسماعیل رائین. حیدرخان عمواوغلی. ص101.
11. یادداشتهای تاریخی مستشارالدوله .به کوشش: ایرج افشار. تهران، 1361.ص189.
12. یحیی آریابخشایش. تاریخ آغازین فراماسونری در ایران. تهران، سوره مهر،1387. ج4.ص574.
13. روزنامه خاطرات سید محمد کمرهای. به کوشش: محمدجواد مرادینیا. تهران، شیرازه، 1382. ج1،ص770.
14.قهرمان میرزا سالور عینالسلطنه. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. به کوشش: ایرج افشار و مسعود سالور. تهران، اساطیر، 1379. ج 9، ص7119.
15. موقعیت مدارس ملی طهران در فاصله سالهای 1299 تا 1304. http://godarchitects.com.
16. انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد. تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384.ص330و 331.
17. فریدون آدمیت. فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران. تهران، پیام، 1363. ص137. https://iichs.ir/vdcg.u9qrak9zupr4a.html