یکی از اقدامات عمرانی انجامشده در دوره محمدرضا پهلوی، تأسیس کارخانه پتروشیمی در مرودشت فارس بود. درباره این کارخانه و محل احداث آن، کارشناسان اقتصادی نظرات متفاوتی مطرح کردهاند
یکی از اقدامات عمرانی و زیرساختی انجامشده در دوره محمدرضا پهلوی، تأسیس کارخانه پتروشیمی در مرودشت فارس بود؛ کارخانهای که احداث آن در اواخر دهه 1330ش آغاز شد و در سالهای نخست دهه 1340ش نیز به بهرهبرداری رسید. پیرامون این کارخانه و سودمندی یا عدم فایده اقتصادی آن، طی همان مقطع زمانی، نظرات متفاوت و دیدگاههای متناقضی از سوی کارشناسان اقتصادی و رجال حکومتی ارائه گردید که حتی منجر به چالش شدید میان سازمان برنامه و بودجه با دولت وقت و حتّی به نوعی شخص محمدرضا پهلوی نیز شد. قصد داریم در این مقاله کوتاه، به ابعاد مختلف دیدگاهها پیرامون تأسیس این کارخانه پتروشیمی نظری بیفکنیم.
از یک سو، مجری اصلی و دستاندرکار برجسته احداث این پروژه، یعنی جعفر شریفامامی، به عنوان وزیر صنعت دولت منوچهر اقبال، به طور تمامقد از این طرح عمرانی دفاع نموده و به این نکته هم اشاره کرده است که شخص محمدرضا پهلوی از طرح مزبور کاملا حمایت میکرد؛ چنانکه حتّی تاکید داشت پیشنهاد اوّلیّه این طرح از سوی شخص شاه به او ارائه گردید: «روزی شاه پیشنهاد یک شرکت انگلیسی راجع به گاز حوزه خلیج فارس را به من دادند که این را مطالعه کن. ما بررسی کردیم. پیشنهادشان این بود گاز را بیاورند به شیراز و سوخت شیراز را تأمین کنند». او بر مزایای احداث این پروژه در شیراز اشاره نموده و حتّی مدّعی شده است این کار، یکی از بهترین اقدامات او در حدود پنجاه سال فعّالیت اقتصادی و عمرانی طی دوره پهلوی بوده است.1
وزیر صنعت دولت منوچهر اقبال روایت نمود در خاطراتش که این پروژه دارای سودمندی قابل توجّهی بوده و بدون منطق اقتصادی طراحی نشد: اوّلا اینکه بودجهای از سوی دولت ایران در این راستا هزینه نشد، بلکه فقط وامی به دو شرکت انگلیسی و فرانسوی اعطا گردید؛ ازاینرو، بدون هرگونه سرمایهگذاری مستقیم، ایران توانست به کارخانه کود شیمیایی دست یابد: «در این طرح اصلا اعتباری، پولی از دولت یا غیره در بین نبود که کسی بتواند از آن سوءاستفاده بکند»، دوّما، ازآنجاکه طی آن دوره زمانی، متقاضی کود شیمیایی در دنیا بسیار زیاد بود، طبق توافق با دو کمپانی انگلیسی و فرانسوی، قرار بر این شد مازاد محصول، یعنی آن مقدار که مصرف داخلی نداشت، با مسئولیّت این شرکتهای طرف قرارداد با قیمت بینالمللی، به خارج از کشور صادر گردد: «مصرف کود شیمیایی آن زمان در ایران دو هزار تُن بود. سال بعد در اثر تشویقی که شد به چهارهزار تُن رسید، بعد ششهزار تُن، سپس دوازدههزار تُن، بعد یکمرتبه شد 25 هزار تُن، و همین جور اضافه شد. یک مختصری هم که میگذشت اصلا همه هشتادهزار تُن ممکن بود که در داخل کشور مصرف بشود، و نیازی به صادرات آن نداشته باشیم»، و در نهایت آنکه این طرح سبب شد تا فرآیند لولهکشی گاز در شهر شیراز آغاز گردد؛ چنانکه از سال 1341ش همزمان با ایجاد کارخانه پتروشیمی فارس و به منظور تأمین احتیاجات گاز طبیعی، شبکههای گازرسانی در شیراز احداث شد.2
در سویی دیگر، اکثر افراد اعم از رجال اقتصادی دوره حکومت پهلوی و محقّقان تاریخ معاصر در حوزه اقتصادی، نگاهی منفی به احداث کارخانه پتروشیمی در مرودشت ابراز نمودند؛ چنانکه مطابق اظهار یکی از مقامات سازمان برنامه و بودجه در آن دوره زمانی، رؤسای سازمان برنامه طی آن سالها درصدد بودند با همکاری بانک بینالملل و مؤسسات ایتالیایی که در این زمینه تجربه داشتند، زیر سدّ دز، البته بعد از احداث آن سد، از طریق برقی که این سد تولید میکرد، و با گازی که در پالایشگاههای خوزستان به هدر میرفت، صنعت پتروشیمی را در شهر اهواز دایر کنند، که این اقدام، از منظر آنان، با توجه به منابع موجود در خوزستان، پُردرآمد و مفید بود. اما در این میان، وزیر صنعت دولت اقبال، یعنی شریف امامی، با رایزنیهایی که انجام داد، به طور مستقل با شرکتهای فرانسوی و انگلیسی وارد مذاکره شد تا این کارخانه را در مرودشت احداث نماید که از نگاه مسئولان سازمان برنامه، بدون منطق اقتصادی بود:
«ابتهاج و سازمان برنامه در آن موقع فکر میکردند که در نزدیکی اهواز، که گاز در کنار کارخانه است و رودخانه کارون از نظر حمل و نقل برای رساندن مواد اولیه و پخش و صادرات مواد ساختهشده بسیار مهم است و برق سد دز که به مقدار کافی میتواند نیروی ارزان برساند، میتوانند یک صنعت پتروشیمی اقتصادی و موجه بهوجود بیاورند. عمل آقای مهندس شریفامامی که قصد داشت کارخانه را در یک محلی که از تمام این منابع دور است بهوجود بیاورد، غیرمنطقی و ناموجّه بود».3
رؤسای سازمان برنامه طی آن سالها درصدد بودند با همکاری بانک بینالملل و مؤسسات ایتالیایی که در این زمینه تجربه داشتند، زیر سدّ دز، البته بعد از احداث آن سد، از طریق برقی که این سد تولید میکرد، و با گازی که در پالایشگاههای خوزستان به هدر میرفت، صنعت پتروشیمی را در شهر اهواز دایر کنند، که این اقدام، از منظر آنان، با توجه به منابع موجود در خوزستان، پُردرآمد و مفید بود. اما در این میان، وزیر صنعت دولت اقبال، یعنی شریف امامی، با رایزنیهایی که انجام داد، به طور مستقل با شرکتهای فرانسوی و انگلیسی وارد مذاکره شد تا این کارخانه را در مرودشت احداث نماید
مطابق اظهار برخی محقّقان تاریخ معاصر، ریاست سازمان برنامه و بودجه، دو پروژه پتروشیمی در برنامه دوّم در نظر گرفت که قرار بود هر دو در اهواز مستقر باشد: یکی، نخستین مجتمع کود شیمیایی ایران بود که توسّط مشاوران بلژیکی با هزینه 23 میلیون دلار طرّاحی شده بود؛ دوّمین پروژه، مجتمع پلی ویتیل کلراید پی وی سی (PVC) بود که قرار بود از سوی یک شرکت آمریکایی و با هزینه دهمیلیون دلار احداث گردد.4 شخص ابتهاج، به عنوان رئیس وقت سازمان برنامه، نیز در خاطراتش عنوان میکند که به یکی از مقامات دولتی عنوان نمود: «به نظر من انعقاد چنین قراردادی جنایت است؛ یعنی میخواهند کارخانه را در محلی تأسیس کنند که نه آب دارد، نه راه آهن، نه بندر، و نه بازار فروش. جنایت از این بزرگتر نمیشود»، ضمن اینکه در ادامه خاطراتش، وقتی که به دستور محمدرضا پهلوی، دولت مجبور شد متن قرارداد را برای او به عنوان رئیس سازمان برنامه بفرستد، او چنین میگوید:
«من تصور میکردم این قرارداد هم مانند قراردادهایی است که در سازمان برنامه تهیه میشود؛ برای مثال مشخصات مناقصه کود شیمیایی اهواز و دفترچه مشخصات آن متجاوز از هزار صفحه بود. از اصفیا خواستم قرارداد را مطالعه کرده و خلاصهای از آن را به من گزارش بدهد. صبح روز بعد اصفیا آمد و گفت: من تا به حال قراردادی به این مفتضحی ندیده بودم. از او پرسیدم: قرارداد چند صفحه است؟ گفت: در حدود بیست صفحه. باور نمیکردم چنین چیزی امکان داشته باشد. خودم قرارداد را گرفتم و خواندم. مات و متحیر ماندم. بدون مناقصه قراردادی با شرکتی فرانسوی و یک شرکت انگلیسی منعقد کرده بودند که یک کارخانه کود شیمیایی، با ظرفیت صدهزار تن در سال، در شیراز دایر کنند. هزینه احداث این کارخانه 50 درصد از هزینه احداث کارخانه کود شیمیایی اهواز بیشتر بود».5
حال در اینجا به دیدگاه برخی دیگر از صاحبنظران در این باب میپردازیم. یکی از متخصّصان حوزه اقتصاد و عمران طی آن برهه زمانی، یعنی عالیخانی، پیرامون پروژه مذکور چنین استدلالهایی را مطرح نمود: اوّلا، امتیاز تأسیس پروژه کارخانه پتروشیمی شیراز، نه با مناقصه بینالمللی بلکه از طریق انعقاد قرارداد در پشت درهای بسته به دو شرکت فرانسوی و انگلیسی داده شد: «خب، در آن صورت شما هرچه قدر حسن نیّت داشته باشید، قیمتتان گرانتر میشود»؛ دوّما، هزینه احداث کارخانه کود شیمیایی در اهواز به مراتب کمتر از شیراز بود؛ زیرا نه تنها احتیاجی به لولهکشی از حوزههای گاز و نفت جنوب به شیراز وجود نداشت، بلکه نیروی انسانی متخصّص برای اداره کارخانه نیز در همان خوزستان، یعنی شرکت نفت در دسترس بود؛ سوّما، هزینه پخش فرآوردههای کارخانه پتروشیمی، در اهواز بهطور محسوسی کمتر از شیراز بود؛ زیرا خوزستان بازار اصلی کود شیمیایی در کشور محسوب میشد، و مقداری هم که قرار بود به مناطق دیگر کشور فرستاده شود، از طریق شبکه راه آهن سراسری میسّر میگردید؛ «بنابراین ابتهاج صد درصد حق داشت، صد درصد کار خوبی کرد که استعفا داد و به عنوان اعتراض کنار رفت؛ یعنی هیچگونه نمیشود طرح کود شیمیایی شیراز را توجیه کرد، جز اینکه در آن چند سال واقعا یک بیبندوباری عجیبی در کشور وجود داشت».6
دههها بعد که پیامدهای احداث این پروژه مشخص گردید نیز برخی اندیشمندان حوزه اقتصاد سیاسی، هنگامی که از این کارخانه پتروشیمی شیراز صحبت به میان آوردند، عمدتا بر روی مضرّات و نارساییهای آن انگشت نهادند. یکی از این افراد، ضمن ابراز اینکه در آن زمان، اهواز برای احداث نخستین واحد کود شیمیایی کشور، بهترین مکان بهشمار میرفت، و تأسیس کارخانه کود شیمیایی در شیراز، 50 درصد بیش از مجتمع پتروشیمی که قرار بود در خوزستان ساخته شود، هزینه دربر داشت، گفت: «این واحد را تأمینکنندگان تجهیزات طراحی کرده بودند و بدون مزایدهای رقابتی آن را به وزارتخانه فروخته بودند. هزینه سرمایه به ازای هر تن ظرفیّتی، بیشترین رقم در دنیا بود. مکان اجرا شیراز نیز اصلا نزدیک راهآهن نبود و حدود 100 کیلومتر از منابع گاز طبیعی دور بود»،7 و بنابر اظهار محقّق دیگر، طرح احمقانهای بود که حتّی تا سال 1351ش نیز شش ماه از سال را به علّت فقدان مشتری بسته بود: «در این مورد، اشتباه اصلی مربوط به محل اجرای طرح بود. ظاهرا شخص شاه به دلیل مبهمی بر شیراز اصرار ورزیده بود».8
پی نوشت:
1. حبیب لاجوردی، خاطرات مهندس جعفر شریفامامی، دانشگاه هاروارد، مرکز مطالعات خاورمیانه، 1999م، صص 186-187.
2. همان، صص 189-193.
3. غلامرضا افخمی، توسعه در ایران (مصاحبه با خداداد فرمانفرمائیان، منوچهر گودرزی و عبدالمجید مجیدی)، تهران، گام نو، 1381ش، ص 324.
4. میکائیل عظیمی، روایت سازمانی که بود (شکلگیری، عملکرد و آثار سازمان صنایع ملی ایران)، تهران، کویر، 1394ش، ص 182.
5. ابوالحسن ابتهاج، خاطرات ابوالحسن ابتهاج، به کوشش علیرضا عروضی، تهران، علمی، 1371ش، ج 1، ص 440.
6. علینقی عالیخانی، خاطرات عالیخانی وزیر اقتصاد 1341-1348: سیاست و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، تهران، نشر آبی، 1381ش، ص 167؛ حسین دهباشی، اقتصاد و امنیت: گفتگو با علیخانی، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1393ش، ص 296.
7. میکائیل عظیمی، همان، ص186.
8. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمدرضا نفیسی، تهران، پاپیروس، 1368ش، ج 2، ص 92. https://iichs.ir/vdcfxcdy.w6dxeagiiw.html