بهرغم نزدیکی او به ابتهاج، با قرار گرفتنش در رأس سازمان برنامهوبودجه، ساختار این نهاد نیز تغییر کرد. او با رد برنامهریزی هستهای، که برنامههای اول و دوم توسعه براساس آن طرحریزی شده بودند، رویکرد برنامهریزی جامع را در ایران پایهریزی کرد
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدعلی صفی اصفیا در سال ۱۲۹5 در تهران به دنیا آمد. در پانزدهسالگی دیپلم گرفت و در ایران شاگرد اول شد. در مسابقه اعزام محصل به خارج از کشور شرکت کرد. چون سنش کم بود دو یا سه سال در انتظار ماند و بالاخره به فرانسه رفت. اصفیا جزء چهارمین هیئت دانشجویان اعزامی به اروپا بود و تحصیلات عالی خود را در پلیتکنیک پاریس در رشته مهندسی معدن به پایان رساند. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۸ و هنگامی که 23 سال داشت، استاد دانشکده فنی شد. اصفیا به تدریس مشغول شد و تا سال ۱۳۴۷ به عنوان استاد گروه مهندسی معدن به تدریس ادامه داد.1 وی به زبانهای فرانسه و انگلیسی مسلط بود و از ادبیات فارسی نیز بیاطلاع نبود.
ورود به سازمان برنامه ابوالحسن ابتهاج پایهگذار اصلی برنامهریزی توسعه در ایران، هنگامی که سازمان برنامه را مدیریت میکرد، اصفیا را در سال 1333 که فارغالتحصیل دانشکده پلیتکنیک فرانسه بود و در آن موقع در یکی از شرکتهای مقاطعهکاری کار میکرد، استخدام کرد. او مدتی سمت مشاور عالی داشت و پس از آن به معاونت فنی انتخاب شد، سپس به قائممقامی و سرانجام به مدیرعاملی سازمان برنامه رسید و چندین سال، یعنی طی سالهای 1341 تا 1347 رسما ریاست سازمان برنامه را بر عهده داشت. از سال 1347 به مدت نُه سال وزیر مشاور و نایب نخستوزیر در امور عمرانی بود و در تمام کارها مداخله داشت. بدینترتیب در سالهای اقتدار و ریاست ابوالحسن ابتهاج در سازمان برنامه، سمت معاونت او را بر عهده گرفت و پس از او نیز به فعالیت در سازمان برنامه ادامه داد. در این سالها بر پروژههای سد دز، سد کرج و سد سفیدرود نظارت جدی داشت و مراحل پیشرفت آن را بهدقت زیر نظر داشت.2
محمدعلی صفی اصفیا
شماره آرشیو: 5896-5ع
از همکاری با ابتهاج تا تغییر ساختار برنامهریزی
اصفیا به دلیل رویکرد تخصصی که داشت حتی پس از برکناری ابتهاج از سازمان برنامه، ارتباط خود را با او قطع نکرد. در سال 1341 نیز ابتهاج با اصفیا در تماس بود تا پروژههای اجراییشده در سازمان برنامه را پیگیری کند.3 بهرغم نزدیکی اصفیا به ابتهاج، با قرار گرفتن اصفیای مهندس در رأس سازمان برنامهوبودجه، ساختار این نهاد نیز تغییر کرد. او معتقد بود این سازمان باید تمام هموغم خود را صرف برنامهریزی کند؛ همچنین سازمان برنامه باید دست از کارهای اجرایی بکشد و آنها را به وزارتخانهها و سازمانهای مربوطه بسپارد. البته ناگفته نماند که در این زمینه فشارهای زیادی نیز از سوی وزارتخانهها به سازمان برنامه وارد میآمد. اصفیا در تدوین و اجرای برنامههای سوم و چهارم توسعه، نقش اصلی را برعهده داشت. او با رد برنامهریزی هستهای، که برنامههای اول و دوم توسعه براساس آن طرحریزی شده بودند، رویکرد برنامهریزی جامع را در ایران پایهریزی کرد.4 اصفیا در این کار بهقدری مصمم بود که برنامه سوم را با سرعت تهیه و بدون تصویب و مجوز مجلس، آن را شروع و اجرا کرد. اصفیا با بندی که در سند برنامه سوم عمرانی به وظایف سازمان برنامه اضافه کرد، داشتن برنامه برای اقتصاد ایران و تهیه سلسلهوار آن را رسمیت بخشید.
تلاشهای اتمی
بخشی از فعالیتهای اصفیا به تلاشهای وی برای بسترسازی فعالیتهای اتمی در ایران بازمیگردد. نخستین تلاش او دعوت از اکبر اعتماد، فارغالتحصیل دانشگاه لوزان سوئیس، بود. اعتماد، که در حوزه اتمی متخصص بهشمار میآمد، به درخواست اصفیا، رئیس وقت سازمان برنامهوبودجه، در مقام مشاور فنی طرح پژوهشهای رآکتور اتمی، با این مرکز همکاری میکرد. وی در اولین اقدام خود، دفتر انرژی اتمی را در سازمان برنامهوبودجه بنا گذاشت. با راهاندازی رآکتور تحقیقاتی پنج مگاواتی در سال 1346، اکبر اعتماد نیز از این مسئولیت دور شد و با انتقال دانشگاه بوعلی سینا به محل تولدش، همدان، او نیز از تهران نقل مکان کرد و با امید پیشرفت علمی همدان، در آنجا سکنی گزید. با افزایش روزبهروز درآمد نفتی ایران، محمدرضا پهلوی در سودای تبدیلشدن به قدرت برتر منطقه، بهترین قطعه این پازل را طرحریزی برنامه اتمی دید و بر همین اساس در اواخر سال 1352، رضا قطبی را پی اکبر اعتماد فرستاد.5
خصوصیسازی و دوری از سیاست
پس از روی کار آمدن دولت دکتر علی امینی در 16 اردیبهشت 1340، که سابقه و تجربه طولانی در امر برنامهریزی داشت، پس از یک سال تأخیر در خرداد 1341 اصفیا را که از دوره ابتهاج (سال 1334) در ارکان مهم سازمان برنامه حضوری مؤثر داشت و چندین سال در سمت معاون سازمان فعالیت میکرد، به سمت وزیر مشاور و مدیرعامل سازمان برنامه انتخاب کرد؛ انتخابی که بهرغم تغییر چهار دولت (امینی، علم، منصور، هویدا) حدود هفت سال دوام آورد و منشأ تغییرات عمدهای در سازمان برنامه شد. اصفیا از ابتدای شروع مدیریتش در رأس سازمان برنامه، تصمیم گرفت اصلاحاتی در ارکان سازمان برنامه و تغییراتی را در فعالیتهای آن، که بهشدت درگیر کارهای اجرایی شده بود، ایجاد کند. تغییرات و اصلاحات مورد نظر او عبارت بودند از: تبدیل سازمان برنامه به اتاق فکر و کمیسیون برنامهریزی، واگذاری کارهای اجرایی به وزارتخانهها، مرخص کردن شرکتهای مشاور خارجی، ایجاد شرکتهای مشاور ایرانی و تأمین نیروی انسانی متخصص برای وزارتخانهها و سازمانهایی که کارهای اجرایی را انجام میدادند.6
اصفیا عمدتا رویکرد تخصصی و تکنوکراتیک داشت و عمده تلاش او این بود تا از سیاست پرهیز کند. واقعیت این بود که در آن شرایط استبداد، رویکرد کسانی چون اصفیا پذیرش این استبداد بود. بااینحال او به اعتدال و میانهروی در اعضای کابینه و رؤسای عالیرتبه اشتهار داشت. محمدرضا پهلوی که در دو نشست مشهور، اجلاس رامسر و تخت جمشید شیراز، پس از افزایش ناگهانی قیمت نفت، اعضای سازمان برنامه و برخی از وزرای کابینه را به تمایلات چپگرایانه متهم کرد، اصفیا را از این اتهامات مبرا دانست.7
اصفیا را باید حامی خصوصیسازی دانست. وی بخش عمرانی و گسترش زیرساختها را مسئله بسیار مهمی برای توسعه کشور میدانست و معتقد بود که بخش خصوصی باید فعالیت جدی در این امور داشته باشد. اصفیا در سخنرانیهای خود در مقام مدیرعامل سازمان برنامه تأکید میکرد که سرمایهگذاری خصوصی باید در کشور وسعت یابد، ولی تا حصول به این مقصود نباید منتظر و متوقف شد.8
اصفیا در مأموریتهای دیپلماتیک نیز فعال بود. در ابتدای دهه 1350 مذاکراتی را برای تأمین حقابه هیرمند با نمایندگان کشور افغانستان انجام داد. او در بهمن 1351 به عنوان وزیر مشاور و معاون نخستوزیر در امور عمرانی و اقتصادی توانست مذاکرات را به صورت منسجم ادامه دهد و در 21 اسفند همان سال امیرعباس هویدا و محمد موسی شفیق، صدراعظم افغانستان، توانستند به توافق برسند و در نتیجه آن، پرونده یکصدساله هیرمند بسته شد.9 با وجود اینکه اصفیا کموبیش در تصمیمگیریهای محمدرضا پهلوی تأثیر میگذاشت و در حوزههای عمرانی و دیپلماتیک فعال بود، شاه در بزنگاههای حساس و استراتژیک خود به تنهایی در ردیف بودجههای نظامی اعمال نظر میکرد؛ چرا که اصفیا مانند ابوالحسن ابتهاج توان ایستادگی در برابر وی را نداشت.
امضای توافقنامه اقتصادی بین محمدعلی صفی اصفیا به نمایندگی از ایران و نماینده یک کشور خارجی (چکسلواکی)
شماره آرشیو: 176-5757-الف
پایان زندگی
اصفیا در کنار مشاغل دولتی و سیاسی هیچگاه از مطالعه کتب و نشریات فارغ نبود. او تألیف کتاب را نیز در کارنامه خود دارد. کتاب «فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی» محصول همکاری او با گروه احمد آرام، حسین گلگلاب، غلامحسین مصاحب و مصطفی مقربی است. این کتاب را میتوان محصول جلسات مرتب علمی دانست که اصفیا نیز در آن شرکت میکرد.10 او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگیر و به جرم شرکت در اعمال فاسد رژیم پهلوی به چهار سال حبس محکوم شد؛ با وجود این، پس از گذراندن حبس کوتاهی، دادگاه انقلاب او را تبرئه کرد و بدینترتیب اصفیا از زندان اوین آزاد شد. او باقی عمر خود را در خاموشی گذراند. همچنین در همایشی در تجلیل از استادان پیشکسوت دانشکده فنی از وی تقدیر به عمل آمد. علاوه بر این، در سال ۱۳۷۲ در تشکیل بنیاد علمی زیرکزاده شرکت کرد و عضو هیئت امنای این بنیاد بود. در نهایت اصفیا در 24 فروردین 1387 در تهران درگذشت.11