در مقام فرماندار نظامی تهران در 30 تیر 1331، عامل کشتار بسیاری از مردم کوچه و بازار شد. او که در کودتای 28 مرداد 1332 با فضلالله زاهدی همکاری کرده بود، به پاس خدماتش در همان سال، به ریاست شهربانی کل کشور رسید
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ مهدیقلی علویمقدم در سال 1282 در خانوادهای که مشهور به وابستگی به سیاست انگلستان بود به دنیا آمد.[1] پدرش سیدعلیقلیخان علوی (حشمت نظام) میرپنج توپخانه بود و از وقتی که با خاندان مقدم وصلت کرد، پسوند «مقدم» را نیز به شهرت خود افزود. مادرش درخشنده خانم، فرزند محمدباقر اعتمادالسلطنه، از مقربان ناصرالدینشاه قاجار بود و مقامات عالیه درباری و دولتی داشت؛ مدتی نیز وزارت انطباعات و ریاست کاخهای سلطنتی را به عهده داشت. حاصل ازدواج سرتیپ علیقلی علوی و درخشنده خانم، شش فرزند به نامهای مهدیقلی، محمدعلی، ناصر، عصمت، گوهرتاج و تاجماه بود. فرزندان پسر، هر سه به تبعیت از پدر، به شغل نظامی روی آوردند و هر سه به درجات بالای نظامی رسیدند.[2]
از دامپزشکی تا فرمانداری نظامی
مهدیقلی علویمقدم پس از پایان یافتن تحصیلات مقدماتی، به مدرسه علوم سیاسی، که بانی آن انگلیسیها بودند، رفت. وی پس از ورود به خدمت نظام، دوره دوساله دامپزشکی را در مدرسهای موسوم به «ایلخی داری بیطاری» (1298-1300ش) گذراند و پس از چند سال جهت تکمیل آن، راهی فرانسه شد. ضمن سپری کردن دورههای عالی سوارهنظام و ایلخی (اسببانی) در سومور فرانسه، در رشته دامپزشکی نیز به درجه دکترا رسید. وی از خانواده گسترده مقدم بود و با حمایتهایی که شد، مراتب و درجات مختلف را پیمود. او در مقام فرماندار نظامی تهران در 30 تیر 1331، عامل کشتار بسیاری از مردم کوچه و بازار شد.[3] مهدیقلی در کودتای 28 مرداد 1332 با فضلالله زاهدی همکاری کرد و به پاس همین خدمات، در همان سال، به ریاست شهربانی کل کشور رسید.[4] بعد از سقوط کابینه دکتر اقبال و روى کار آمدن جعفر شریفامامی، علویمقدم به پست مهمتری رسید. زمانی که شریفامامی هیئتوزیران خود را تعیین کرد، سمت وزارت کشور را برای مهدیقلی علویمقدم در نظر گرفت. در نتیجه وی در شهریورماه سال ۱۳۳۹ به عنوان وزیر کشور مشغول به کار شد و چند سالی در این سمت فعالیت کرد.[5]
هنگامی که علویمقدم وزیر کشور بود، انتخابات زمستانى دوره بیستم مجلس شورای ملی انجام شد و مداخلات زیاد او در انتخاب وجهه دولت را از بین برد؛ بهطورى که شریفامامی بهناچار کابینه را ترمیم کرد و جاى علوىمقدم را به سپهبد عزیزى، رئیس ژاندارمرى، داد. علاوه بر این، دستگیری وی در دولت امینی، باعث به حاشیه کشاندن و ورود او به مشاغل اقتصادی و تجاری و ادامه سوءاستفادههای وی در مشاغل جدید شد.[6]
مهدیقلی علویمقدم
شماره آرشیو: 3536-۵ع
بازیگر چند چهره سیاست پهلوی
عمده فعالیت علویمقدم در دوران اشتغال به امور نظامی و انتظامی شامل معلم صاحبمنصبان دامپزشکی جزء، رئیس دامپزشکی فوج گارد فاتح تیپ مستقل گارد سوار، آجودان مخصوص محمدرضا پهلوی و وزیر کشور در کابینه شریفامامی است. او با درجه افسریار شاگرد فعالیت خود را شروع کرد و به ترتیب درجات خود را به ستوان یکم، سروان، سرتیپ، سرلشکر و سپهبد ارتقا داد. علویمقدم پس از بازگشت از فرانسه، در امور دامپزشکی و اصلاح نژاد اسب به فعالیت مشغول شد و در سال 1308 با سفارش سرتیپ شقاقی، کتابی با عنوان «آسیبشناسی نظامی» ترجمه و تألیف کرد.[7] او که از درجه نایب اولی خسته شده بود، با توسل به علیاکبر داور که در سال 1306 وزارت عدلیه را به عهده داشت، قصد ترفیع درجه کرد و بر این اساس بود که داور، در نامهای به علت دوستی چندینساله خود با خانواده اعتمادالسلطنه تمنا کرد تا مهدیقلیخان از درجه نایبی به درجه سلطانی نائل گردد و به همین واسطه ترتیبی داده شد تا به ریاست دامپزشکی فوج گارد فاتح تیپ مستقل گارد سوار منصوب شود و ترفیع درجه بگیرد. در خردادماه 1310 وزارت اقتصاد به سه اداره کل تجارت، فلاحت و صناعت تفکیک و علیاکبر حکیمی به ریاست اداره کل فلاحت منصوب شد. در آبانماه همان سال تقاضا شد مهدیقلیخان علوی به اداره فلاحت مأمور شود.[8]
علویمقدم در فرمانداری نظامی
مهدیقلیخان علوی در فروردینماه 1324 به درجه سرتیپی ارتقا یافت و زمانی که در همین سال، سرتیپ عبدالعلی اعتمادمقدم ــ دایی علویمقدم ــ فرماندار نظامی تهران شد، او نیز به کمک داییاش به فرمانداری این شهر رسید تا ضمن تشریکمساعی در امور محوله، او را برای آیندهای نزدیک آبدیده کند. حاصل تلاش علویمقدم در این دوره، اخذ نشان افتخار بود که با حمایت عبدالعلیخان به دریافت آن نایل آمد.[9] در سال 1325 که سرلشکر حسن ارفع بازداشت شد و حزب دموکرات قوامالسلطنه اعلام موجودیت کرد، روزنامه «پیروزی» با انتشار مقالهای علویمقدم و عده دیگری از امرای ارتش را به ایجاد حزب متهم کرد. وی با ارسال نامهای به وزیر جنگ، نسبت به انتشار این مقاله اعتراض کرد و مأموریتهای محوله خود در شهریور 1320 و آذر 1322 و شهریور 1324 را عامل این مسئله دانست. آنان نیز به وی اطمینان دادند که از اعتماد وزارت جنگ برخوردار است و پنج سال بعد، یعنی سال 1330، فرماندار نظامی تهران و در سال 1331 به معاونت نظامی وزارت جنگ رسید و دوباره فرمانداری نظامی تهران را بر عهده گرفت. کشتار مردم و جنایاتی که در دوره فرمانداریاش بر تهران، بهویژه در سال 1331 رخ داد، زیر نظر علویمقدم بود. پس از صعود مجدد مصدق، او به اتفاق سرلشکر گرزن، رئیس ستاد ارتش، به عنوان مسئولان درجه اول حادثه در باشگاه افسران بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. مصدق به جای علویمقدم سرتیپ افشارپور را که خود از عوامل کشتار 30 تیر بود، به فرمانداری نظامی گمارد. مصدق در اوایل شهریور سال ۱۳۳۱ علویمقدم را همراه سپهبد شاهبختی و سرلشکر گرزن و دیگر افراد بازنشسته کرد؛ هرچند این امر زمان زیادی طول نکشید و حکم بازنشستگی آنها در شهریور سال ۱۳۳۲ لغو شد و آنها به خدمت بازگشتند. علویمقدم نسبت به مصدق بسیار حساس بود و برای مبارزه با آن همراه فضلالله زاهدی کانون افسران بازنشسته را تشکیل داد. او پس از کودتای 28 مرداد در شهریور 1332 به خدمت اعاده و ریاست شهربانی در دولت کودتا به وی محول شد.[10]
سخنرانی ریچارد نیکسون (معاون رئیسجمهور آمریکا) در جمع خبرنگاران جراید.
در تصویر، نعمتالله نصیری و مهدیقلی علویمقدم دیده میشوند
شماره آرشیو: 3460-۱۱۵ز
علویمقدم و آژانس یهود
تیمسار علویمقدم، رئیس شهربانی، ارتباط نزدیکی با آژانس یهود داشت. او با منوچهر امیدوار، کارمند آژانس یهود، و چند نفر دیگر از کارمندان آژانس در ارتباط بود. ربی مئیر عزری، عضو بنام آژانس یهود، و علویمقدم ارتباط نزدیک داشتند. خدمات علویمقدم به آژانس یهود نوعی همکاری محسوب میشد. آژانس یهود به او برای شناسایی و دستگیری یهودیان کلاهبردار کمک میکرد و در مقابل، چنانچه کارمندان این آژانس کاری در دوایر شهربانی داشتند بهسرعت انجام میشد؛ در نتیجه سران آژانس یهود قول همه گونه مساعدت را به رئیس شهربانی داده بودند. با شروع اختلافات مرزی بین ایران و عراق، جاسوسان اسرائیلی مقیم عراق اطلاعات و اخبار مربوط به ایران را در داخل عراق توسط عمال خود تهیه و برای سازمان یهود در تهران ارسال میکردند.[11]
مهدیقلی علویمقدم
شماره آرشیو: 3042-۵ع
از دستگیری تا سرانجام
در اردیبهشت 1340 دکتر على امینى با حمایت حزب دموکرات آمریکا، در ایران نخستوزیر شد. شرط نخستوزیری او مداخله نکردن محمدرضا پهلوی در امور کشور و انحلال مجلسین بود که هر دو انجام شد. امینى براى مبارزه با فساد، دادگسترى را مجهز کرد.[12] عدهى زیادى از بلندپایگان، که در افکار عمومى در مظان اتهام و فساد بودند، بازداشت شدند. سپهبد علوىمقدم در رأس بازداشتشدگان قرار داشت. او چند ماه در زندان به سر برد و در این مدت تابوتوان خود را از دست داد؛ به گونهای که به التماس و التجا افتاد و سرانجام بدون محاکمه آزاد شد و به دستور محمدرضا پهلوی، در وزارت کشاورزى شغل مشاورى به او دادند.[13] پس از انقلاب اسلامی، مهدیقلی علویمقدم موفق شد از کشور فرار کند، اما پس از چند سال زندگی مخفی دستگیر و به دادستانی انقلاب اسلامی تحویل داده شد که به علت کهولت سن مورد عفو جمهوری اسلامی قرار گرفت. علوىمقدم در سال 1363 در 83 سالگى در تهران درگذشت.
پینوشتها:
[1]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: مهدیقلی علویمقدم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1383، ص 1.
[2]. مرتضی رسولیپور، نگاهی از درون، خاطرات سیاسی دکتر جواد صدر، تهران، نشر علم، ۱۳۸۱، صص 109-111.
[3]. باقر عاقلی، روز شمار تاریخ ایران، از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج ۲، تهران، نشر گفتار، چ چهارم، ۱۳۷۴، ص ۱۴.
[4]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، همان، ص 56.
[6] . مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی: جنگ قدرت در ایران خاطراتی از دوران نخستوزیری دکتر اقبال، شریفامامی، دکتر امینی و علم، ج ۱۱، لندن، پکاه، ۱۳۷۰، ص ۱۸۳.