زندگی‌نامه‌ سر ریدر بولارد؛

سایه استعمار در ایران

میزان مداخله او در امور داخلی ایران حد و مرزی نداشت؛ تا جایی که هیچ‌یک از سفیران و وزرای مختار انگلیس در ایران از زمان جفری آف لنگلی، چنین حق و حقوقی برای خویش قائل نشده بود. این وضع تا بدان جا پیش رفت که لحن وی در تبعید شاه ایران شکل آمرانه به خود گرفت و درواقع به فرمانروایان انگلیسی مستعمرات آن کشور شباهت پیدا کرد
سایه استعمار در ایران
 
تولد و تحصیل
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛  سِر ریدر ویلیام بولارد، در 5 دسامبر 1885م، برابر با 14 آذرماه 1234ش، در «والثامْستو»، شهری در شرق لندن به دنیا آمد. او فرزند چارلز ــ کارگر بارانداز ــ و مری بولارد بود. ویلیام در مدرسه «مونوکس» و سپس در مدرسه «بانکرافت» در «وودفورد گرین»، واقع در شمال شرقی لندن، تحصیل کرد و دو سال را به تحصیل در کالج کوئینز کمبریج گذراند. وی پس از کسب موفقیت در امتحان ورودی وزارت خارجه، به این دانشگاه معرفی شد و نزد ادوارد براون به فراگرفتن سه زبان عربی، فارسی و ترکی مشغول شد.[1] او در سال ۱۹۰۶م به خدمات کنسولی لِوانت (آسیای غربی) در وزارت امور خارجه پیوست. نخستین سِمَت او نیابت کنسولگری در «استانبول» بود. او از این زمان، که مصادف با سی‌امین سال سلطنت سلطان عبدالحمید بود، تا سال 1914م، در سمت سرکنسول انگلیس در شهر بصره فعالیت کرد. بولارد، که در مدت جنگ جهانی اول در کشور عراق به‌سر می­برد، موفق شد خدمات ارزنده‌ای برای استعمار انگلیس در جهت سلطه بر عراق انجام دهد. او قبل از آمدن به تهران به‌عنوان سرکنسول یونان، اتیوپی، اتحاد جماهیر شوروی و مراکش خدمت کرده بود و در مأموریت دوباره‌اش در «جده» به مقام وزیرمختاری ارتقا یافت.
 
بولارد در سال 1921م، با میریام، که همیشه او را «بیدی» صدا می‌زد، ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد. دو تن از فرزندانش به نام‌های جایلز و جولیان، پا جای پای او گذاشتند و به وزارت خارجه رفتند.[2] به علاوه، وی دارنده نشان شوالیه «باث» است که بعد از کنفرانس تهران به توصیه وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلستان، به وی اعطا شد.
 
جمع‌آوری اطلاعات محرمانه و همکاری با بخش فارسی رادیو بی.بی.سی
در اوایل سده نوزدهم دیپلمات‌ها، کنسول‌ها و فرستادگان ویژه دولت انگلستان به پیروی از نظام اداری رایج در وزارت امور خارجه آن کشور موظف به تهیه و ارسال گزارش‌هایی بودند. این قبیل مطالب که در آغاز شامل اطلاعات، اظهارنظرها و توصیه‌های بسیار ضروری در باب رخدادها و مسائل سیاسی و اجتماعی می‌شد به‌مرور زمان جامع‌تر گردید و بر شمار آنها افزوده شد. در این میان مستندات، شجره‌نامه‌ها و گزارش‌های تهیه‌شده در مورد خاندان‌ها، گزیدگان سیاسی، اقتصادی، مذهبی و وضعیت اجتماعی و طبقاتی همه آنان که مأموران سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌ها در تهران و شهرستان‌ها آنها را گرد آوردند، از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است. بولارد نیز از این فرصت استفاده کرد و با همکاری دو نفر دیگر شرح حال رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی را نگاشت. در ظاهر کتاب چیزی جز نگارش شرح حال مقامات ایرانی نیست، اما در باطن تحلیل الگوهای رفتاری، نفوذ در عمیق‌ترین روابط شخصی و خانوادگی، پیدا کردن نقطه‌ضعف‌های رجال و میزان دارایی، داده‌هایی است که منابع اولیه تحلیل سیاسی و آینده‌پژوهی را برای استعمار انگلستان فراهم کرده است.[3]
 
این داده‌ها و اطلاعات محرمانه، بعدها در دوران برافتادن قاجار و برآمدن پهلوی‌ها مفید واقع شد. افزون بر این، تحلیل چندوچون علاقه ایرانیان و نگرش‌های و گرایش‌های سیاسی آنان که با همکاری وی با آن لمبتون انجام شد، در بخش فارسی رادیو بی.بی.سی به کار رفت؛ رادیویی که گزارش‌های آن در سفارتخانه انگلیس در تهران تنظیم می‌شد.[4] اهمیت پخش فارسی این رادیو آن است که انگلیسی‌ها در دوره بسترسازی برای اشغال ایران و سپس برای استعفا و تبعید رضاشاه، از ظرفیت و شگردهای رسانه‌ای آن نهایت بهره‌برداری را کردند.[5] محور این گزارش‌ها شامل دخالت در انتخابات و دست‌نشاندگی مجلس، عدم فعالیت آزاد روزنامه‌ها، اعمال خشونت در حوزه عمومی، حتی نسبت به وزیران و مخالفان ازجمله آیت‌الله مدرس، تحصیل و کنترل درآمد نفت، کسری بودجه و غفلت از طرح‌های صنعتی و کشاورزی و مصادره زمین‌های مرغوب بود.[6]
 
دخالت در تعیین جانشین
بولارد در پاییز 1939م و در پایان مأموریت خود در عربستان، به‌جای سِر هوراس سیمور، وزیرمختار انگلیس طی سال‌های 1939-1936، در یک سفر یازده‌روزه، از دریای سرخ به سوئز، بیت‌المقدس، بغداد و با اتومبیل سفارت به تهران آمد.[7] استوارنامه خود را در تاریخ 11 دی‌ماه 1318ش، به رضاشاه داد و چهار روز بعد با ولیعهد دیدار کرد. وی در مدت شش سال اقامت در تهران سکاندار سیاست خارجی انگلستان در منطقه خاورمیانه بود. میزان مداخله او در امور داخلی ایران حد و مرزی نداشت؛ تا جایی که هیچ‌یک از سفیران و وزرای مختار انگلیس در ایران از زمان جفری آف لنگلی، چنین حق و حقوقی برای خویش قائل نشده بود. این وضع تا بدان جا پیش رفت که لحن بولارد در تبعید شاه ایران شکل آمرانه به خود گرفت و درواقع به فرمانروایان انگلیسی مستعمرات آن کشور شباهت داشت.
 
مقامات کشوری و لشکری با همسرانشان (در سفارت بریتانیا در تهران) همگی بر گرد بولارد؛ در زمان اشغال ایران
مقامات کشوری و لشکری با همسرانشان (در سفارت بریتانیا در تهران) همگی بر گرد بولارد؛ در زمان اشغال ایران
شماره آرشیو: 4524-11ع
 
او حتی در تعیین
جانشین و انتخاب شاه بعدی ایران دخالت کرد و در نامه 28 شهریورماه 1320 به وزارت خارجه نوشت: «ولیعهد به‌واسطه تمایلات شناخته‌شده‌اش به طرفداری از آلمان نباید مورد قبول قرار گیرد... جانشین می‌تواند یکی از پهلوی‌های جوان‌تر، یا بازگشت یکی از افراد سلسله قاجار باشد».[8] درهرحال، با اشغال ایران در 3 شهریور 1320 و در پی آن استعفا و تبعید رضاشاه، وزارت خارجه و به‌ویژه سفارت انگلیس، نقش محوری در مدیریت تدارکات متفقین به عهده گرفتند.[9] به علاوه، با روی کار آمدن شاه جوان، متفقین تصمیم گرفتند روابط خود با ایران را به روال و قاعده معینی تنظیم کنند. بر این اساس، قرار شد پیمانی بین ایران و انگلیس و شوروی منعقد شود که تنظیم متن آن را وزارت امور خارجه انگلیس تقبل کرد. یکی از دو نسخه به بولارد ارسال شد تا وظیفه قبولاندن آن به ایرانی‌ها را برعهده گیرد. سرانجام در روز 29 ژانویه 1942م، برابر با 9 بهمن‌ماه 1320، «پیمان اتحاد سه‌گانه» به امضای نمایندگان سه کشور، یعنی علی سهیلی (نخست‌وزیر)، ریدر بولارد (وزیرمختار انگلیس)، و اسمیرنوف (سفیر شوروی)، رسید. کشورهای خارجی در این پیمان متعهد می‌شدند که تمامیّت خاک ایران و حاکمیت و استقلال‌سیاسی ایران را محترم شمرند.
 
ریدر بولارد، سفیر انگلستان در ایران، وینستون چرچیل و جوزف استالین در تهران در حواشی کنفرانس تهران (28 نوامبر-1 دسامبر 1943م)
ریدر بولارد، سفیر انگلستان در ایران، وینستون چرچیل و جوزف استالین در تهران
در حواشی کنفرانس تهران (28 نوامبر-1 دسامبر 1943م)
 
کینه بولارد از آیت‌الله کاشانی و مداخله در امور مربوط به اقوام ایرانی
با روی کار آمدن شاه جوان و بی‌تجربه، متفقین هنوز حرف آخر را در حکمرانی برعهده داشتند؛ به‌گونه‌ای که بولارد در بخشی از خاطرات خود نوشته است: «پس از مدتی توانستیم موافقت دولت ایران را برای بازداشت ایرانی‌هایی که تصور می‌شد به فعالیت علیه متفقین مشغول‌اند جلب کنیم تا بتوانیم تحت نظارت مراجع ایرانی و انگلیسی در توقیف نگه داریم».[10] بولارد می‌گوید ما شخصا بازداشت این دو نفر را به عهده گرفتیم. این دو نفر یکی سرلشکر فضل‌الله زاهدی و دیگری آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی بودند که به جرم همدلی با نیروهای آلمانی و کارشکنی در امر متفقین بازداشت شدند، اما درواقع، علت دشمنی و کینه بولارد نسبت به آیت‌الله کاشانی به مبارزات ضد انگلیسی ایشان در عراق ــ هنگامی‌که بولارد در سال 1920م، سمت فرماندار نظامی بغداد را به عهده داشت ــ بازمی‌گشت.[11] البته باید خاطرنشان کرد که برخلاف گزارش‌های بولارد، خطر آلمان واهی بود و صرفا برای متقاعد کردن روس‌ها و تأمین منافع انگلستان، آلمان‌های مقیم ایران را به‌عنوان ستون پنجم مطرح کردند؛ چنان‌که خود بولارد در گزارشی تأکید کرده است: «در حقیقت در اینجا [ایران] هیچ‌گونه امکانی جهت عملیات خرابکارانه آلمانی‌ها وجود ندارد؛ زیرا که آلمانی‌ها تحت‌نظر شدید پلیس ایران قرار دارند».[12] درهرحال، سفارتخانه انگلیس و فعالیت‌های بولارد فراتر از مداخله در امور داخلی بوده است؛ به‌طوری‌که در مسائل مربوط به اقوام ایرانی اظهار نظر می‌کرد و سوگیری‌های جانب‌دارانه داشت. در اسناد وزارت خارجه آمده است: «مکاتبه وزیرمختار انگلیس [بولارد] در ضمن مذاکرات کرارا این نکته را تذکر داده است که دولت نسبت به تقاضاهای اکراد توجهی نماید. می‌گفت البته دفع اشرار و سرکوبی عناصری که نمی‌خواهند تمکین از مرکز نمایند ضروری است، ولی باید نقشه‌ای در اصلاح وضع آن صفحات و توجهی به تقاضای حقه آنها داشته باشند».[13]
 
بازنشستگی و مرگ
بولارد تا اسفند 1324ش در این سمت بود و سپس بازنشسته شد. او بعدها مدیر مؤسسه مطالعات مستعمراتی در آکسفورد شد و تا سال 1956م آن را ادامه داد. ویلیام بولارد در پایان عمر به زندگی ساکت و یکنواخت خود ادامه داد و در نهایت در 24 مه 1976م برابر با 3 خردادماه 1355ش درگذشت و در گورستان «هالی‌ول» آکسفورد دفن شد.
 
 ریدر ویلیام بولارد
ریدر ویلیام بولارد
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. حسین ابوترابیان، «پیش‌گفتار مترجم»، در: سر ریدر بولارد و سر کلارمونت اسکراین، شترها باید بروند!، تهران، البرز، چ چهارم، 1369، ص 14.
[2]. ریدر ویلیام بولارد، خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد سفیرکبیر انگلستان در ایران (نامه‌های خصوصی و گزارش‌های محرمانه)، ترجمه غلامحسین میرزاصالح به انضمام شرح حال رجال عصر پهلوی، تهران، طرح نو، چ دوم، 1378، ص 19.
[3]. رک: ریدر ویلیام بولارد، یاسنت لوئی رابینو، جورج پرسی چرچیل، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، ترجمه غلامحسین میرزاصالح، تهران، معین، 1391.
[4]. همان، ص 15.
[5]. ریچارد ا. استوارت، در آخرین روزهای رضاشاه: تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات، تهران، معین، 1370، ص 294.
[6]. ریدر ویلیام بولارد، نامه‌هایی از تهران: خاطرات سفیر کبیر انگلستان در ایران در جنگ جهانی دوم، ترجمه غلامرضا میرزاصالح، تهران، نگاه معاصر، 1388، صص 133-134.
[7]. ریدر ویلیام بولارد، خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد، همان، ص 22.
[8]. ریدر ویلیام بولارد، نامه‌هایی از تهران، همان، ص 136.
[9]. بولارد، شترها باید بروند، همان، ص 53.
[10]. همان، ص 101.
[11]. همان، ص 103.
[12]. علی‌اکبر ولایتی، ایران از اشغال تا کودتا (شهریور 1320 - مرداد 1332)، تهران، امیرکبیر، 1394، ص 291.
[13]. اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، ج 4: قتل، تعدی، تجاوز و نقض حاکمیت، تهیه و تنظیم مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری، تهران، خانه کتاب، 1390، ص 187.
 
https://iichs.ir/vdcds90x.yt0kj6a22y.html
iichs.ir/vdcds90x.yt0kj6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما