استاد دکتر حسین رزمجو ــ استاد نمونه دانشگاه فردوسی مشهد ــ همواره به شاگردی استاد محمدتقی شریعتی مباهی بوده است. بی تردید این علاقه وافر ناشی از یک ارتباط وثیق و خاطراتی فراوان است که جلوه هایی از آن در گفت وشنود پیش روی آمده است.
□ نقطه آغاز آشنایی و ارتباط شما با استاد محمدتقی شریعتی از چه دوره ای است؟ ایشان را در آن دوره، به لحاظ منش و خصال شخصیتی چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ایشان در دبیرستان معلم تعلیمات دینی و زبان عربی ما بودند. بنده در آن زمان نوجوانی شانزده ساله بودم و ایشان را انسانی آگاه، فرزانه، زاهد و عارف یافتم که آگاهیبخشی به نسل جوان را سرلوحه کارهای خود قرار داده بود. نگاه پرجاذبهای داشت و در صحبتهایش نکات هوشمندانه فراوانی را بیان میکرد. با حافظهای قوی آیات و احادیث را بیان میکرد و سخنانش سراپا مشحون از شوق و شور دینی ناشی از ارادت به آزادگی و کرامت انسانی بود. چهرهاش نوعی ترس آمیخته با احترام، شیفتگی و عشق را در شاگردانش ایجاد میکرد. ایشان ابتدا به عنوان یک معلم ساده تعلیمات دینی هدایت ما را به عهده گرفت و بعدها به عنوان اسلامشناسی دردآشنا، مفسر و خطیبی توانا راهی را بر ما گشود که همواره مدیون و مرهون او خواهیم بود. ایشان از طریق سخنرانیهای عالمانه و پرشور در کانون نشر حقایق اسلامی و جلسات سیار تفسیر قرآن در تربیت نسل جوان، بهویژه در خراسان نقشی حیاتی ایفا کرد.
بیتردید مجالست و مراوده مستمر افزون بر 40 سال با این شخصیت فرزانه عمیقاً در تحول فکری و گرایش بنده به مقدسات مذهبی و ظلمستیزی تأثیر داشته است. لحن، بیان و عبارات استاد فوقالعاده تأثیرگذار بود و مخصوصاً هنگامی که در باره مظلومیت ائمه اطهار(ع) سخن میگفتند، اشک میریختند و با اعتقادی راسخ و آگاهی کامل به ما هشدار میدادند. سخنان ایشان چون از دل برمیخاست، لاجرم بر دلها مینشست و مخصوصاً دل پاک جوانان را سخت تحت تأثیر قرار میداد.
□ زمینه تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی چه بود؟ این کانون چگونه تأسیس شد و به حیات خود تداوم بخشید؟
با نگاهی به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان در مییابیم پس از ورود متفقین به ایران و برکناری رضاخان در سوم شهریور 1320، جریانهای ضد مذهبی فضای بازی برای فعالیت پیدا کرده بودند و بهخصوص حزب توده بهشدت گرایشهای ضد دینی را تبلیغ میکرد. از سوی دیگری مکاتب فلسفی و ادبی غربی هم شدیداً در ایران به تبلیغ گرایشهای ضد دینی پرداخته بودند. گروهی از روشنفکران غربزده هم معتقد بودند ایرانی برای موفق شدن باید از سر تا پا غربی شود. احمد کسروی با انتشار کتابهایی چون شیعهگری کمر به ابطال تشیع بسته و شخصیتهای ادبی و عرفانی ما را به باد تمسخر گرفته بود. دولتمردان و هیئت حاکمه دستنشانده شوروی، انگلیس و امریکا و مروج افکار ضد دینی در مدارس و دانشگاهها بودند و دینباوری را نشانه جمود و انحطاط فکری تلقی میکردند. رواج بیبندوباریهای جنسی، مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، فقر و بیمسئولیتی افراد در قبال سرنوشت جامعه سبب شد دلسوزان حقیقی، از جمله استاد شریعتی به فکر چاره بیفتند و در حد مقدورات در برابر این سیل بایستند. بنابراین ایشان و همفکرانشان تصمیم گرفتند فعالیتهای خود را گسترش بدهند و با برنامههای دقیق، روشنگریهای دینی و آموزش معارف اسلامی را برای تمام طبقات اجتماعی فراهم سازند. این تفکر در سال 1326ﻫ. ش منجر به تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی شد.
□ برنامههای این کانون چه بود؟ چه چیز موجب شد که در فضای فکری و فرهنگی آن روز گار، برنامههای کانون برای جوانان جذاب باشد؟
استاد در شبهای جمعه به تفسیر قرآن میپرداختند و شبهای شنبه بحثهای اخلاقی و اجتماعی اسلامی را، مخصوصاً با استفاده از نهجالبلاغه دنبال میکردند. هر هفته هم جلسهای با حدود 20 نفر از جوانان تحصیلکرده داشتند و آنها را برای مبارزه با کمونیسم آماده میکردند.
□ کانون تا کی به فعالیت خود ادامه داد؟
تا سال 1336 که استاد و عدهای از اعضای مؤثر آن دستگیر و به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شدند. در سال 1339 پس از بازگشت ایشان به مشهد، باز کانون برای مدتی فعال، اما بعد از 15 خرداد 42 بهکلی تعطیل شد.
□ پس از آن ایشان چگونه به فعالیت ادامه دادند؟
پس از تعطیلی کانون ایشان برای ایراد سخنرانی در مسجد هدایت بهجای مرحوم آیتالله طالقانی که از سال 43 تا 45 در زندان بودند، به تهران آمدند. همچنین از سال 45 تا 51 در حسینیه ارشاد به ایراد سخنرانی پرداختند، اما با تعطیل شدن حسینیه ارشاد بیش از یک سال در حبس بودند و سپس به مشهد بازگشتند.
□ نقش استاد محمدتقی شریعتی را در احیای «نهضت بازگشت به قرآن» چگونه ارزیابی میکنید؟
استاد از ابتدا مبنای فعالیتهای تبلیغی خود را قرآن و احادیث قرار دادند. ایشان افزون بر 50 سال با قرآن زیستند و جوانان را با حقانیت قرآن آشنا ساختند. به قول مرحوم دکتر علی شریعتی، کانون نشر حقایق اسلامی با هدف تجدید حیات اسلام و مسلمین تأسیس شد و برای نیل به این هدف بازگشت به قرآن به عنوان سرچشمه اصلی تفکر و عمل و تنها ملاک ارزیابی و تصحیح عقاید و اعمال مد نظر قرار گرفت.
خود استاد هم معتقد بودند جز از طریق قرآن نمیتوان جوانان را به راه راست هدایت کرد و لذا به همین دلیل به فکر تفسیر قرآن افتادند. ایشان بخش اعظم عمر گرانمایه را به تفسیر و تحلیل قرآن به زبانی روشن و ساده صرف کرد. بخشی از این تلاشها در «تفسیر نوین» که مربوط به جزء آخر قرآن است، آمده است. آن بزرگوار در دورانی که حکومت و تمام جریانات سیاسی، دینزدایی را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده بودند و بهویژه جریان چپ به شکل گستردهای به فعالیت پرداخته بود، با تکیه بر عشقی مقدس به معارف قرآنی، قدم به میدان گذاشت و قرآن را از مهجور بودن و انزوا بیرون آورد و وارد صحنه اجتماع کرد و نسل روزگار خود را با معارف قرآنی آشنا ساخت.
□ رابطه استاد با روحانیت چگونه بود؟ در این باره چه نکات و خاطراتی دارید؟
ایشان در خانواده اهل دین و علم بزرگ شده بودند و اجدادشان از علمای مشهور زمان در سبزوار بودند. پدرشان شیخ محمود در مدرسه علوم دینی مزینان فقه و اصول درس میدادند و استاد از 20 سالگی برای ادامه دروس حوزوی به مشهد آمدند و از محضر بزرگانی چون حاج شیخ هاشم قزوینی، ادیب نیشابوری، ادیب ثانی، حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج میرزا احمد مدرس مشهور به میرزا احمد نهنگ، میرزای اصفهانی و آیتالله سبزواری کسب فیض کردند. ایشان تا سال 1309 که شغل دبیری را انتخاب کردند، ملبس به لباس روحانیت بودند و با توصیه و تأیید آیتالله بروجردی تغییر لباس دادند و در دبیرستانهای ابنیمین و فردوسی به تدریس تعلیمات دینی پرداختند. استاد همواره رابطه خود را با علمای بزرگ حفظ کردند و علما، مراجع و فضلا نیز برای ایشان منزلت و احترام خاصی را قائل بودند. در سال 1336 که استاد بازداشت و کانون نشر حقایق اسلامی تعطیل شد، پس از رهایی استاد از زندان، آیتالله میلانی جلسات تفسیر قرآن ایشان را در منزل خود برگزار و همواره از ایشان حمایت میکردند.
شهید مطهری ارادت خاصی به استاد داشتند و همیشه وقتی از تهران به مشهد میآمدند تا به زادگاه خود، فریمان بروند، ابتدا به منزل استاد میرفتند. گاهی هم در جلسات سیار تفسیر قرآن استاد شرکت و سخنرانی میکردند. پس از تأسیس حسینیه ارشاد هم شهید مطهری برای ایراد سخنرانی در آنجا از استاد دعوت کردند.
استاد با شخصیتهای علمی و روحانی دیگری چون آمیرزا جواد آقا تهرانی، حاج شیخ محتبی قزوینی، حاج شیخ محمود حلبی، میرزای نوغانی، محمد واعظزاده خراسانی، شیخ عبدالله نورانی، محمدرضا حکیمی، آیتالله خامنهای، سید جلال آشتیانی، آیتالله طالقانی، علامه امینی، علامه طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری، مرحوم فلسفی، شهید باهنر و... مراوده داشتند. سرانجام روح ملکوتی آن حکیم فرزانه در 31 فروردین سال 1366 به عالم باقی پر کشید. به قول مرحوم غلامرضا قدسی:
دلش گنجینه راز علی بود
نهان در خاک، گنج شایگان رفت https://iichs.ir/vdci.papct1azubc2t.html