تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
چهارشنبه 17 دی 1348
«به سالگرد سوء قصد به جان شاه در دانشگاه تهران نزدیک میشویم: 15 بهمن 1327. هر سال ما یک برنامه شکرگزاری برگزار میکنیم. عالیخانی، رئیس جدید دانشگاه تهران، برنامه جدیدی پیشنهاد کرده است؛ جشنی برپا شود در بزرگداشت بنیاد دانشگاه تهران توسط رضاشاه، بدون تملقهای سنتی و با شکرگزاری به درگاه احدیت. شاه این تغییر را تصویب کرد، اما نمیدانم خوشش هم آمد یا نه. صحبت سوء قصد که شد، شاه گفت: دوست دختر ضارب دختر سرباغبان سفارت انگلیس بوده است. عرض کردم: "من نیز این داستان را شنیدهام. در آن روزها، انگلیسها و آمریکاییها نسبت به شاه مشکوک بودند، ولی آیا سوء ظنّشان در حدی بود که چنین توطئه احمقانهای را بر علیه جان اعلیحضرت ترتیب بدهند؟ آیا سپهبد
رزمآرا، رئیس ستاد ارتش وقت، پشت این توطئه نبود؟ او تنها مسئولی بود که در روز کذایی خودش را در اتاقش حبس کرده بود؛ او و ناصر قشقایی". شاه دنباله مطلب را نگرفت و مدتی به فکر فرو رفت. سپس گفت: "البته متوجه هستی که کمونیستهای انگلیسی هم چهار سال قبلش قصد جان مرا کرده بودند". عرض کردم که نه آمریکاییها و نه انگلیسها هیچکدام علاقهای به از بین بردن اعلیحضرت ندارند؛ تنها به ضرر خودشان تمام خواهد شد. چه دلیلی دارد که تنها حکومت باثبات منطقه را متزلزل کنند". گفت: "شاید حق با تو باشد و تمام این قضیه سوء تفاهمی بیش نیست".»1