آیتالله خامنهای درباره عدم کفایت ابوالحسن بنیصدر می فرمایند: عجیبترین پدیدهای که درباره عدم کفایت ایشان قابل بررسی است اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد از رئیس یک دولت غیرمعقول است
ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهوری اسلامی ایران در ساعات اولیه صبح شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ در ۸۸ سالگی در پاریس درگذشت
مهمترین فصل زندگی او، عهدهدار شدن بالاترین مقام اجرایی کشور بود، اما دولت او دولت مستجعل بود. او تنها توانست هفده ماه در سمت خود باقی بماند. تکبّر، غرور علمی، نادیده گرفتن سایر گروههای سیاسی، همکاری با منافقین و سرویسهای اطلاعاتی غربی موجب شد بنیصدر از فرصت تاریخی اولین ریاستجمهوری جهت خدمت به ملت و کشورش محروم بماند.
او در 1 تیرماه ۱۳۶۰، در پی رأی مجلس به عدم کفایت سیاسی وی، از سوی امام خمینی از این سمت عزل شد.
به مناسبت درگذشت ابوالحسن بنیصدر، بازنشر چهارده دلیلی را که مقام معظم رهبری درباره عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور برشمرد، تقدیم میکنیم. امیدواریم این تجربه تلخ تاریخی هیچگاه در جمهوری اسلامی تکرار نشود.
نطق تاریخی آیتالله خامنهای در مجلس؛ دلایل عدم صلاحیت بنیصدر برای ریاستجمهوری
ایشان اظهار کردند: در حضور شما و همه کسانی که این سخن را خواهند شنید، اعلام میکنم که این جانب آقای بنیصدر، رئیسجمهور، را دارای کفایت سیاسی برای اشغال پست خطیر ریاستجمهوری نمیدانم.
سخنرانی آیتالله سیدعلی خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران درباره فتنهگری گروههای ضد انقلاب (15 اسفند 1359)
کفایت سیاسی یعنی ...
آیتالله خامنهای تاکید کردند: کفایت سیاسی یعنی اینکه شخص برای اداره مسئولیتی که به عهده او واگذار شده، کافی و صالح باشد. فقدان کفایت سیاسی در هنگامی است که وی آن شرایطی را که برای انجام این مسئولیت در قانون اساسی معینشده فاقد باشد و کمبود یا عیبی داشته باشد که با آن صفات مقرره منافی است.
اصل ۱۱۵ قانون اساسی صفات لازم برای ریاستجمهوری را از جمله امانت و تقوا، اعتقاد به مبانی جمهوری اسلامی ایران، مدیر و مدبر بودن میداند. هر کدام از صفات بالا که در شخصی نباشد، وی برای احراز این مقام فاقد کفایت و صلاحیت است. با این زمینه اکنون میتوان به بررسی وضع آقای بنیصدر در رابطه با مقام ریاستجمهوری پرداخت.
ایشان ادامه دادند: این یک خصومت شخصی یا جریان حزبی نیست؛ یک تکلیف شرعی و مسئولیت الهی و پاسخ به یک خواست مردمی و عمومی است. اگر نگرانی حفظ انقلاب و اسلام و لزوم ادای مسئولیت در قبال مردم نبود و ما حاضر میشدیم آقای بنیصدر را با همه عیوب و اشکالات تحمل کنیم و به مسئولیت الهی نمیاندیشیدیم، یقینا نه آقای بنیصدر و شاید نه همین برادران، ما را به انحصارطلبی و قدرتگرایی و امثال این تهمتهای مبتذل و تکراری متهم نمیکردند.
دلیل حضور مردم در خیابانها
آیتالله خامنهای به سخنان چند نماینده مخالف در جلسه دیروز اشاره و اظهار کردند: برادران مخالف با اشاره به حضور مردم در خیابانها و تشویق آقای رجایی که از آنان به نام حزبالله نام میبرد این کار را خلاف مصلحت و روشی غیرمنطقی دانسته اظهار داشتهاند که با تهییج مردم هیچ مسئلهای حل نمیشود. این برادران گویا فراموش کردهاند که مردم را آقای رجایی به خیابانها نکشانید؛ این حضور کوبنده و قاطع مردم فقط و فقط هنر شور و انگیزه ایمانی خود آنان و صدای رسا و همیشه نافذ امام امت بود و همیشه چنین بوده است. در گذشته هم هیچ عامل دیگری نمیتوانست مردم را به حضور در صحنه وادار کند. نه فقط امروز، در گذشته هم شما نه این حرکت را بهدرستی میشناختید و نه بر آن توانایی داشتید و فرق میان امام بر حق این امت با مدعیان مبارزه سیاسی از جمله در همین است. او به مردم تکیه میکند؛ از آنها مسئولیت میخواهد؛ به آنها اعتماد میکند و برای آنها ارزش قائل میشود و مدعیان سیاست از این همه غافل و از خیرات آن محروماند.
دلایل حمایت آیتالله خامنهای از بنیصدر در طول ریاستجمهوری
آیتالله خامنهای به حمایتهای خود از بنیصدر در طول ریاستجمهوری او اشاره کردند و ادامه دادند: این جانب در نماز جمعه بارها و بارها از او حمایت کردم و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علیرغم آن همه فشار تبلیغاتی او نسبت به جریان خط امام، عکسالعمل نشان ندادم، اما جان کلام اینجاست که وقتی وجود او با استفاده از انواع روشهای تخریبی برای همین جمهوری به صورت آفتی بیعلاج درمیآید و او در مقام ریاستجمهوری بزرگترین مدعی جمهوری اسلامی و تحقیرکننده آن به بلندگوی مخالفان آن میشود، آیا باز هم حمایت از او به معنای حمایت از جمهوری اسلامی است؟
هیچ حمایتی از بنیصدر ارزش واقعی و عملی حمایت امام را از او نداشت
ایشان افزودند: نه برادر! منصفانه قضاوت کنید هیچ حمایتی از بنیصدر ارزش واقعی و عملی حمایت امام را از او نداشت، اما دیدید که امام هنگامی که پس از یک سال صبر و سکوت دردآلود مشاهده کردند که همچنان خط نفاق و ارتداد و کفر و استکبار سنگر مستحکمی در وجود آقای بنیصدر یافته است، حمایت خود را از او سلب کردند و این را برای خود تکلیف دانستند. شما به حمایت امام تا اسفند 13۵۹ تکیه میکنید؛ چرا به سلب حمایت امام در خرداد 13۶۰ تکیه نمیکنید؟
دلایل بیکفایتی بنیصدر
۱. عدم احترام به نهادهای قانونی:
آیتالله خامنهای در ادامه دلایل بیکفایتی بنیصدر را در موارد زیر خلاصه کردند: رئیسجمهور صلاحیت و کفایت خود را باید در احترام به نهادهای قانونی ثابت کند؛ چراکه مشروعیت او مبتنی بر حرمت قانون اساسی است که آن نهادها بخشی از تحقق خارجی آن را تشکیل میدهند. آقای بنیصدر بارها به نهادهای قانونی بیحرمتی روا داشته و به این طریق پایه مشروعیت خود را سست کرده است.
۲. رعایت نکردن حرمت جمهوری و رئیسجمهور:
رئیسجمهور بالاترین مقامی است که حفظ حرمت نظام جمهوری از او انتظار میرود. تحقیر جمهوری تحقیر رئیسجمهوری است. آقای بنیصدر در یک جمله کوتاه جمهوری اسلامی و نهاد ریاستجمهوری را تحقیر میکند: «این جمهوری، جمهوریای نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم».
۳. استفاده از هر ابزاری در مقابله با مخالفان:
آقای بنیصدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد از هیچ اقدامی اباء نکرد و حتی از اینکه رویههای تخریبش اساس جمهوری اسلامی و استقلال کشور را خدشهدار کند، پروایی نورزید.
شاید امروز بالاخره وقت آن رسیده باشد که بپرسیم ماجرای بحران عمومی که یکی از نزدیکان و مشاوران وی در مناظره کذایی تلویزیونی مطرح کرد، واقعا چه بود؟ سندهای افشاگرانهای در این زمینه در دست است. بر اساس صورت یکی از جلسات جمع مشاوران و همکاران نزدیک ایشان، یکی از نقشههای آنان این بوده است که پس از روی کار آمدن دولتی که مجلس به آن متمایل است، اما آقای بنیصدر او را نمیپسندد و با کارشکنیها و مخالفخوانیها جلوی موفقیت او را بگیرند تا بیآبرو و ساکت شود و با یک جدال سیاسی کارها را خود قبضه کنند. رفتار شخص آقای بنیصدر و دوستانش در مقابله با دولت آقای رجایی قدم به قدم نشاندهنده همین طرح است. تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاستجمهوری است، چنین روشی را تقبیح میکند و هرگز با آن نمیسازد.
ابوالحسن بنیصدر پس از فرار به پاریس در کنار مسعود رجوی (سال 1360)
۴. سیاستگرایی به جای حقیقتگرایی:
در انقلاب ما و نیز در جمهوری ما که ثمره آن بود، ویژگی بارز و چشمگیری که میتوانست آن را از همه تجربههای مشابه ممتاز کند، حقیقتگرایی به جای سیاستگرایی بود. همه چیز در روش و رفتار امام و خطوط سیاست داخلی و خارجی ما از چنین روشی خبر میداد. آقای بنیصدر در مقام ریاستجمهوری این روش را نقض کرد و سیاستبازی را جانشین حقیقتگرایی کرد.
۵. راستگو نبودن رئیسجمهور:
یکی از اصول اخلاقی اسلام و مصداق بارز تقوا و امانت، که جزء صلاحیتها و شرایط رئیسجمهور در قانون اساسی بهشمار آمده صداقت و راستگویی است. آقای بنیصدر این شرایط را نقض کرده و اساس کار خود را بر بیصداقتی در اظهار و در عمل نهاده است.
۶. بیقدر و منزلت کردن امام و امت:
بیشک، چهره منوّر و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنه انقلاب و جمهوری ماست. حضور مردم در صحنه وزنه عظیم دیگری است که دشمن را مأیوس میکند و نظام جمهوری اسلامی صحنه اقدام و مجاهدت امام و امت است. هماکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بیقدر و منزلت کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ خیانت یا عدم کفایت؟
بیمارستان قلب تهران؛ مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری بنیصدر با حضور امام خمینی (سال 1359)
۷. رعایت نکردن حیثیت جمهوری در خارج از کشور:
رئیسجمهور باید حیثیت جمهوری را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از این کار اگر خیانت نباشد، قطعا بیکفایتی سیاسی و اخلاقی و خیلی بیکفایتیهای دیگر است. در طول نُه ماه گذشته، یعنی از اوایل تشکیل دولت جدید و حتی پیش از آن، بزرگترین بلندگوی تبلیغاتی علیه نظام جمهوری اسلامی آقای بنیصدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر میگردید.
۸. مشاوران بدنام و مشکوک:
کمترین حد کفایت سیاسی آن است که محدوده مشاوران نزدیک و همکاران و یاران رئیسجمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوءظن پاک باشد.
۹. افشای اسرار اقتصادی کشور:
افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلایل عدم کفایت آقای بنیصدر است. اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و اظهار فلج اقتصادی از آن جمله است.
۱۰. ایجاد تشنج در کشور پیش از جنگ:
در ۳۰ شهریور 13۵۹، حمله بزرگ متجاوزان عراقی به ما آغاز شد. سیزده روز قبل از آن، آقای بنیصدر در یک سخنرانی با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی و با طرح مسائلی... منشأ یک سلسله خصومتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد. آیا بنیصدر در آن هنگام از حدوث قریبالوقوع جنگ مطلع بود یا خیر؟ به هر تقدیر یکی از دو شق، بیهوشی و بیتقوایی یعنی بههرحال بیکفایتی بر آن منطبق است. به گمان زیاد بنیصدر انتظار چنین حملهای را داشت. خود ایشان در یکجا تصریح میکند که «من خبر داشتم»، ولی قاعدتا او چنان کسی است که مناقشات و درگیریهای سیاسی برای او بر هر چیزی مقدم است؛ حتی در حال جنگ، نمونهای از این روحیه را که هرگز در طول جنگ نتوانست آن را پوشیده نگه دارد در شمارههای متوالی کارنامه و در مصاحبهها و سخنرانیهای عاشورا و ۱۴ اسفند و قزوین و اصفهان و... بهوضوح میتوان دید.
۱۱. بیتوجهی به خط رهبری انقلاب:
رئیسجمهور باید در جهت تحقق آرمانهای اسلامی بکوشد و در این زمینه توجه به خط اصلی انقلاب و رهبری آن، که مورد پذیرش تمام تودههای میلیونی کشور است، حائز اهمیت فراوان است. کفایت سیاسی رئیسجمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند و آقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد، بلکه عملا در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر خط آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد.
۱۲. حرکت به سمت قدرت مطلقه و استبداد:
نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود. طبعا جمهوری ما از پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع داشت و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه، پایه شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای مختلف قانونی شکل گرفته است. آقای بنیصدر درست به عکس همواره جویا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت شود و او این مقاومت را کارشکنی مینمود و جای تأسف است که کسانی هنوز هم همان سخن را تکرار میکنند و قولا و عملا به قدرتطلبی و قدرتگرایی جنبه مشروعیت میبخشند.
۱۳. اخلالگری و شورش:
عجیبترین پدیدهای که در رابطه با عدم کفایت ایشان قابل بررسی است، اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد از رئیس یک دولت غیرمعقول است. بارها ایشان مردم را، کارگران را و نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است.
در 14 اسفند 1359، مراسم بزرگداشت سالروز درگذشت محمد مصدق، از سوی ابوالحسن بنیصدر در دانشگاه تهران برگزار شد.
در این مراسم گروههای ضد انقلاب بهویژه میلیشیای مسلح منافقین، به نیروهای خط امام حمله کردند و درگیری گستردهای پیش آمد!
در این تقابل، چهار نفر شهید و تعداد زیادی مجروح شدند
۱۴. خصلتهای ناپسند فردی از جمله غرور:
خصلتهای شخص ایشان نیز هر کدام در سلب صلاحیتهای لازم برای یک رئیسجمهوری دولت اسلامی دارای نقش است. غرور وی، که خود را اندیشه بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگترین اثر تاریخ اسلام میشناسد که نوار گفته ایشان که اتفاقا در همین جا در عمارت دبیرخانه کنونی مجلس گفتهاند، موجود است.
درباره هویزه بنیصدر را خائن نمیدانم
آیتالله خامنهای درباره هویزه و شائبه خیانت بنیصدر در این منطقه نیز گفتند: در ماجرای هویزه که تعدادی از بچههای ما شهید شدند، من به طور قطع نفی نمیکنم، اما به هیچ وجه نشانی از یک تعلل عمدی و سستی عمدی، خدای نکرده خیانتی مشاهده نکردم؛ چون دیروز شنیده شد کسانی میگفتند که این کار، کار آقای بنیصدر بوده است. نه، ما درباره آقای بنیصدر این قدر اشکال و ایراد وارد و بجا و منطقی داریم که محتاج این نیست که این مسئلهای که هیچ راهی برای اثبات ندارد، به ایشان ما نسبت بدهیم. نه. این را من گناه بنیصدر نمیدانم؛ یعنی طبق تشخیص من و تا آنجایی که من اطلاع دارم، گناه بنیصدر نیست. بنیصدر اگر گناهی داشته باشد، که حتما دارد، در جاهای دیگر است.
پس از سخنان آیتالله خامنهای، مجلس برای استراحت تعطیل شد و ساعت ۱۵:15 بعدازظهر برای بحث پیرامون کفایت سیاسی رئیسجمهور دوباره برگزار گردید.