چهره‌هایی که در سال 1357 پیشنهاد نخست‌وزیری پهلوی دوم را نپذیرفتند؛

گزینه‌های دقیقه‌نودی شاه برای نخست‌وزیری

جرج بال، معاون پیشین وزارت خارجه و لیبرال منتقد شاه، در گزارش خود برای کاخ سفید نوشت که شاه در قدرت باقی نخواهد ماند مگر اینکه قدرت خود را به‌سرعت تعدیل کند. محمدرضا پهلوی در واکنش به این دیدگاه، با رهبران جبهه ملی و برخی از چهره‌های کهنه‌کار عرصه سیاست ایران گفت‌وگو کرد، اما این گفت‌وگوها شکست خورد
گزینه‌های دقیقه‌نودی شاه برای نخست‌وزیری
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ با بحرانی شدن اوضاع سیاسی کشور در سال 1357ش، شاه به توصیه و پیشنهاد آمریکا مجبور شد با تغییر دولت نظامی ِازهاری، با مخالفان به‌اصطلاح ملایم تماس بگیرد و از آنان در تثبیت وضعیت کشور استفاده کند؛ ازاین‌رو، شاه به سراغ برخی از افراد و جریان‌های منتقدِ غیرانقلابی و لیبرال رفت و به آنها پیشنهاد پست نخست‌وزیری را داد، اما با مخالفت این عده روبه‌رو شد. این نوشتار چراییِ مخالفت چهره‌های شاخص این جریان با پذیرش پست نخست‌وزری را بررسی کرده است.
 
آخرین تلاش‌ها برای نجات سلطنت
در روزهای پایانی پاییز سال 1357ش، تظاهرات، اعتصابات عمومی، تصرف اداره‌های دولتی و خشونت‌های خیابانی ناشی از سنگربندی دسته‌های انقلابی، تمکین نکردن از ارتشیان و پرتاب کوکتل مولوتف به سوی کامیون‌های دولتی، در شهرهای بزرگ کشور و به‌ویژه تهران به پدیده‌ای عادی تبدیل شده بود.[1] این شرایط سبب شد کشور را بحران‌های جدی سیاسی و اقتصادی دربر گیرد تا جایی که موقعیت سیاسی شاه روزبه‌روز بدتر می‌شد. در چنین وضعی هر یک از مشاوران داخلی و خارجی محمدرضا پهلوی برای برون‌رفت از شرایط بحرانی پیش‌آمده راه‌حل‌هایی ارائه می‌کردند. به نظر می‌‎رسد که در این میان پیشنهاد واشنگتن به شاه برای تشکیل یک دولت غیرنظامی برای آرام ساختن وکنترل اوضاع مورد قبول وی واقع گردید.
 
این پیشنهاد به دنبال تهیه گزارش جرج بال، معاون پیشین وزارت خارجه و لیبرال منتقد شاه، از اوضاع سیاسی ایران برای کاخ سفید مطرح شد. بال در گزارش خود نوشت که شاه در قدرت باقی نخواهد ماند مگر اینکه قدرت خود را به‌سرعت تعدیل کند و از حضور نظامیان در حکومت بکاهد.[2]
محمدرضا پهلوی در واکنش به این دیدگاه جدید واشنگتن، در اوایل دی‌ماه با رهبران جبهه ملی از جمله اللهیار صالح، کریم سنجابی و غلامحسین صدیقی، و برخی از چهره‌های کهنه‌کار عرصه سیاست ایران همچون علی امینی دراین‌باره گفت‌وگو کرد، اما این گفت‌وگوها شکست خورد. در ادامه به شاخص‌ترین چهره‌هایی که شاه با آنها برای قبول پست نخست‌وزیری در روزهای بحرانی مذاکره کرد اما این مذاکرات سرانجام به شکست انجامید اشاره خواهد شد.
 
پاسخ منفیِ رهبر جبهه ملی به شاه
نخستین گزینه محمدرضا پهلوی برای پست نخست‌وزیری کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی، بود. وی که از اعضای کهنه‌کار جبهه ملی بود، با آگاهی از این امر که نباید بی‌گدار به آب بزند برای پذیرش این پیشنهاد شروطی را تعیین کرد. کریم سنجابی در این زمینه گفته بود: «در صورتی که ملت پیشنهاد کند و مورد تأیید آیت‌الله خمینی قرار بگیرم حاضرم حکومت موقت را تشکیل دهم»، اما وی درنهایت اعلام کرد: «با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهم کرد».[3] زیرا احتمالا سنجابی از ریاست بر یک دولت آشتی ملی بدون توافق شاه در کناره‌گیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح، ترک کشور و اقامت در خارج از کشور تا تعیین تکلیف سلطنت از طریق همه‌پرسی ملی خودداری کرد. سنجابی، سیاستمدار کهنه‌کاری که چگونگی بهره‌گیری شاه از ارتش را برای شکست قوام، مصدق و امینی به یاد داشت، حاضر نبود مصالحه‌ای را بپذیرد که براساس آن ارتش در دست خانواده سلطنتی باشد.[4]
 
متن جایگزین عکس: متن زیرنویس عکس: کریم سنجابی دردوران تصدی وزارت فرهنگ در کابینه اول محمد مصدق
کریم سنجابی دردوران تصدی وزارت فرهنگ در کابینه اول محمد مصدق
  
طرحِ تشکیل دولت ائتلافی
علی امینی، اشراف‌زاده تحصیل‌کرده و نوه دختری مظفرالدین‌شاه قاجار، چهره دیگری بود که محمدرضا پهلوی جهت رهایی از بحران سیاسی و جلوگیری از انقلاب مردمی با او وارد مذاکره شد و او را برای نخست‌وزیری در نظر گرفت، اما در نهایت او این پیشنهاد را نپذیرفت. امینی پس از کشتار 17 شهریور و اعلام حکومت نظامی اظهار کرد: «اکنون برای حل بحران شخصیت مستقلی باید درصدد برآید تا میانِ خواسته‌های شاهنشاه و رهبران مذهبی و مخالفین سیاسی وجه مشترکی پیدا کند. من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم».[5] راه حل امینی برای رفع بحران‌های دامنگیر نظام سیاسی پهلوی عبارت بود از: ملاقات با امام خمینی(ره) و مذاکره با ایشان، اعلام ندامت از اقدامات گذشته نظام سیاسی و اعتراف به اشتباهات و همچنین تأکید بر پایبندی به قانون اساسی مشروطه. منظور امینی از پاییندی به قانون اساسی مشروطه در ادامه تلاش‌های او در دهه 1340ش مبنی بر محدود کردن سلطان و تبدیل آن به یک مقام تشریفاتی بود که با یک نخست‌وزیر مقتدر و مستقل می‌توانست به بحران‌های جاری در کشور پایان دهد.
 
محمدرضا پهلوی، که ابتدا با ایده تشکیل دولت ائتلافی موافق بود، با ترسِ از دست دادن اقتدار و اختیارات خویش، به‌ویژه رهبری و فرماندهی ارتش، از تصمیم خود منصرف شد؛ «از سوی دیگر امام خمینی نیز با هرگونه مذاکره با نظام پهلوی و علی امینی مخالفت نموده و آن را خیانت دانست».[6] شاه ده روز پس از رد طرح دولت ائتلافی امینی، با افزوده شدن بر سرعت تحولات سیاسی به ضرر نظام سیاسی، دگرباره پیشنهاد تشکیل دولت ائتلافی را به علی امینی داد، اما ازآنجاکه امینی از یک‌سو
دو تجربه ناموفق برای تبدیل نظام سیاسی به نوعی مشروطه تعدیل‌شده داشت و از سوی دیگر در نتیجه تماس با رهبران مخالفان بویِ بهبود از اوضاع نمی‌شنید، «این بار با درخواست محمدرضاشاه مخالفت کرد و پیشنهاد خروج شاه از کشور و تشکیل شورای سلطنت را ارائه نمود».[7] البته، پس از این ماجرا امینی همچنان در گروه مشاوران شاه باقی ماند و گفته می‌شود که وی به شاه پیشنهاد کرد که غلامحسین صدیقی را برای گفت‌وگو درباره قبول نخست‌وزیری فرا بخواند.
 
هراس شاه از غلامحسین صدیقی
در روز 8 دی‌ماه ۱۳۵۷ در هنگامه تظاهرات گسترده و اعتراضات خیابانی مردم ایران، محمدرضا پهلوی به دکتر غلامحسین صدیقی، که سابقه وزارت کشور و نایب نخست‌وزیری در دولت ملی دکتر مصدق را داشت، پیشنهاد کرد که نخست‌وزیری را بپذیرد و کشور را آرام کند. به دنبال این پیشنهاد صدیقی پنج بار با شاه ملاقات و شروطی را جهت پذیرش منصب نخست‌وزیری مطرح کرد که عبارت بودند از: ماندن شاه در ایران و کنترل ارتش توسط او، تشکیل شورای سلطنت، استرداد دارایی‌های خانواده سلطنتی به دولت و محاکمه افسران ارتش که در سرکوب مخالفان دست داشتند. با اینکه صدیقی هفت تا هشت نفر از اعضای کابینه احتمالی‌اش را مشخص کرده بود، ازآنجاکه محمدرضا پهلوی با شروط او موافقت نکرد، پیشنهاد نخست‌وزیری را نپذیرفت.[8] دکتر صدیقی در مصاحبه با هفته‌نامه «امید ایران» نپذیرفتن پست نخست‌وزیری را این‌گونه شرح داده است:
 
زمانی که شاه پیشنهاد نخست‌وزیری را به بنده داده است، من شروطی را برای این کار مطرح کردم: نخست اینکه رأی تمایل مجلس پرسیده شود تا بار دیگر این سنّت پسندیده مشروطیت ایران احیا شود؛ دوم آنکه من فقط قانون اساسی و متمم آن را اجرا خواهم کرد و به مواد الحاقی نظیر اختیارات شاه برای انحلال مجلسین گردن نمی‌نهم. شرط بعدی آنکه لازم است شورای نیابت سلطنت تشکیل شود... چرا که من فکر می‌کردم اگر شاه به خارج از ایران برود، نمی‌شود جلوی بعضی تماس‌ها و توطئه‌ها را گرفت، ولی در داخل کشور این کار امکان‌پذیر است؛ به خصوص اگر هیئتی به طور دائم از سوی دولت به عنوان رابط با شاه در ارتباط و تماس باشد. شرط بعدی لغو حکومت نظامی با صدور فرمان نخست‌وزیری، محاکمه سریع فاسدان و خیانتکاران، سیاست‌پیشه‌گان ۲۵ سال اخیر و انتقال گروهی از آنها که در بازداشت حکومت نظامی هستند به مراجع قانونی دیگر. شرط دیگر من عدم دخالت شاه در کلیه امور کشور بود و برخی شرایط دیگر...، اما شاید شاه از سخنان و پیشنهادات من هراسناک شد و بلافاصله به فکر ارتباط با آقای دکتر بختیار افتاد و دیدار بعدی من حاصل نشد.[9] 
 
دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور کابینه مصدق، هنگام سخنرانی در مراسم جشن فارغ‌التحصیلی دانش‌آموزان آموزشگاه شهربانی
دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور کابینه مصدق، هنگام سخنرانی در مراسم جشن فارغ‌التحصیلی دانش‌آموزان آموزشگاه شهربانی
شماره آرشیو: 4783-11ع
 
بعدها محمدرضا پهلوی در خاطراتش دراین‌باره چنین نوشت: «این صدیقی بود که شرایط را نپذیرفت و از برعهده گرفتن مسئولیت شانه خالی کرد؛ زیرا شرایط روز مانع پذیرش مسئولیت توسط او می‌شد».[10]
 
بدین‌ترتیب همه مردانی که شاه گمان می‌کرد با روی کار آوردن آنها خواهد توانست به آشفتگی‌های موجود در صحنه سیاسی ایران پایان بخشد با وی از در مخالفت درآمدند و سرانجام شاپور بختیار به‌عنوان آخرین گزینه ممکن، پست نخست‌وزیری را پذیرفت، اما نتوانست کشتی طوفان‌زده حکومت پهلوی را به ساحل امن برساند.
 
فرجام سخن
درحالی‌که فضای سیاسی ایران بر اثر اعتراض نیروهای انقلابی تا حد زیادی دچار آشفتگی شده بود، محمدرضا پهلوی از یک‌سو به خاطر فشارهای آمریکا و از سوی دیگر به منظور آرامش‌بخشیدن به فضای سیاسی و جلب‌نظر مخالفان به چهره‌های شاخص جبهه ملی و افرادی نظیر علی امینی روی آورد. هیچ از این افراد هنگامی که با مخالفت شاه با شروط تعیین‌شده خودشان روبه‌رو شدند پیشنهاد وی برای پذیرش پست نخست‌وزری در آن برهه تاریخی را نپذیرفتند و آخرین تلاش‌های محمدرضا پهلوی برای نجات سلطنت را ناکام گذاشتند؛ زیرا رهبران جبهه ملی تجارب تلخ مهر 1325، مرداد 1332 و خرداد 1342 را فراموش نکرده بودند. بدین‌ترتیب، خاطره پیروزی‌های پیشین شاه اکنون به طرزی طنزآمیز به سرنگونی همیشگی وی کمک می‌کرد.
 
محمدرضا پهلوی و آخرین نخست‌وزیر پهلوی شاپور بختیار
محمدرضا پهلوی و آخرین نخست‌وزیر پهلوی شاپور بختیار
 
پی‌نوشت‌ها
-------------------------------------------------------------
[1] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، ص 644.
[2] . همان، ص 646.
[3] . برات دهمرده، دولت بختیار و تحولات انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 35.
[4] . یرواند آبراهامیان، همان، صص 246-247.
[5] . مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی، علی امینی به روایت اسناد ساواک، 1379، صص 42-43.
[6] . مسعود بهنود، از سیدضیا تا بختیار، دولت‌های ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، تهران، جاویدان، 1370، ص 816.
[7] . ابراهیم یزدی، آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها، تهران، قلم، 1386، ص61.
[8] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، تهران، نشر علم، ۱۳۸۳، صص 159-165.
[9]. «غلامحسین صدیقی: چرا نخست‌وزیری را نپذیرفتم؟»، هفته‌نامه امید ایران، 8 بهمن 1357، به نقل از سایت دیپلماسی ایرانی، 30/10/1395، قابل دسترس در:
http://www.tarikhirani.ir/fa/news/35/bodyView/4926/0/
[10]. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران، نشر گفتار و نشر علم، 1380، ص 930.
https://iichs.ir/vdcdnz0x.yt0on6a22y.html
iichs.ir/vdcdnz0x.yt0on6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما