در پی اتفاقات 13 آبان 1357 و کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی، شریفامامی و دولت آشتی ملی از نخستوزیری برکنار شد و محمدرضا پهلوی در 15 آبان 1357 یک کابینه نظامی به ریاست ارتشبد غلامرضا ازهاری روی کار آورد، اما این دولت نیز با راهبردهای مردم انقلابی بیش از 55 روز دوام نیاورد
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در پی اتفاقات 13 آبان 1357 و کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی، شریفامامی که به دولت او به دولت آشتی ملی شناخته شده بود، از نخستوزیری برکنار شد و محمدرضا پهلوی در 15 آبان 1357 یک کابینه نظامی به ریاست ارتشبد غلامرضا ازهاری روی کار آورد. انتصاب وی به ریاست دولت با رایزنی و موافقت دولتهای استعماری آمریکا و انگلیس انجام شد؛ بهطوریکه برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، اعلام کرد آمریکا از هر تصمیمی که محمدرضا پهلوی برای فائق آمدن بر بحران اتخاذ کند، پشتیبانی خواهد کرد. این گونه بود که کابینه نظامی استقرار یافت. در همان روز، پیام رادیو و تلویزیونی شاه و درواقع توبهنامه وی پخش شد که در آن از دو راهبرد «فریب» و «سرنیزه» برای نجات خویش استفاده میکرد. پس از محمدرضا پهلوی نخستوزیر جدید سخنرانی کرد و تأمین نظم و امنیت را هدف دولت برشمرد. لحن شاه و ازهاری به نیروهای انقلابی نشان داد که دولتی نظامی روی کار آمده است که قصد دارد با سرکوب کردن اوضاع را آرام کند. این جستار بر آن است چگونگی مقابله و مقاومت نیروهای انقلابی را در برابر دولت نظامی نشان دهد و به این پرسش دهد که این نیروها «چرا» و «چگونه» در برابر آن ایستادند؟
دولت ازهاری؛ کابینهای که به سفارش آمریکا و انگلیس شکل گرفت
تردید و دودلی محمدرضا پهلوی برای برقراری نظم و نجات سلطنت عاقبت به استقرار دولت نظامی منجر شد تا رهبران اپوزیسیون را متقاعد کند که رژیم قابلیتهای نامحدودی در زمینه سرکوب دارد. استقرار این کابینه نیز به سفارش و راهنمایی دو دولت آمریکا و انگلیس بود. آنتونی پارسونز، سفیر انگلستان در تهران، در 14 آبان 1357 برای مذاکره و احتمال تشکیل یک دولت نظامی به دفتر سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در تهران، رفت. سولیوان میگوید: «قبلا دستورالعملی در این مورد از واشنگتن دریافت داشتهام مبنی بر اینکه من [یعنی سولیوان] به شاه اطمینان دهیم که ما [یعنی آمریکا] بدون قید و شرط از هر تصمیمی که برای رفع بحران اتخاذ نماید، پشتیبانی خواهیم کرد».[1] پارسونز نیز بعد از تماس با دولت انگلیس، موافقت خود را با تشکیل دولت نظامی اعلام میکند.[2] درحالیکه محمدرضا پهلوی و دولتهای استعماری از دولت نظامی استقبال میکردند، نیروهای انقلابی، بهویژه امام خمینی(ره) در پیام بسیار مهمی ضمن تشریح مجدد اهداف نهضت از مردم خواستند تا به نهضت ادامه دهند، اعتصابات را گسترش دهند، از دولت سرپیچی و آن را فلج کنند. امام خطاب به ملت ایران فرمودند: «عزیزان من! از این هیاهوی نظامی نهراسید؛ که نمیهراسید. شما ملت شجاع ثابت کردید که این تانکها و مسلسلها و سرنیزهها زنگزده است و با اراده آهنین ملت نمیتواند مقابله کند».[3] ایشان در ادامه افزودند: «نهضت با شیوههای گوناگون مخصوصا اعتصابات در همه ادارات و دستگاههای دولتی باید ادامه داشته باشد. دولت نظامی ایران غاصب و مخالف قانون است و بر ملت است که از آن اطاعت نکنند و به سرپیچی و کارشکنی تا حد فلج نمودن دستگاههای دولتی پیش برود».[4]
ازاینرو، رویکرد مردم انقلابی در سه بعد فرهنگی، مذهبی و اقتصادی پدیدار شد و دولت را با بحرانهای عظیمی روبهرو کرد. نخستین اعتصاب را کارکنان رادیو و تلویزیون و مطبوعات شکل دادند.
ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس ستاد ارتش در دفتر کار خود
شماره آرشیو: 417-۴۶۱-الف
اعتصاب مطبوعات و رادیو و تلویزیون
کارکنان رادیو و تلویزیون و مطبوعات پس از روی کار آمدن دولت نظامی و رویکرد ارتشبد ازهاری به سانسور و محدود کردن اخبار از رادیو و تلویزیون و مطبوعات دست به اعتصاب زدند. درواقع، از همان روز اول تشکیل دولت نظامی، ازهاری نمایندگان نظامی خود را به رادیو و تلویزیون و دفاتر روزنامهها اعزام کرد. آنها موفق شدند بر رادیو و تلویزیون مسلط شوند و پس از سانسور، اجازه انتشار اخبار و برنامهها را بدهند، ولی روزنامهها از همان روز 15 آبان 1357 تا 15 دیماه 1357، به مدت 61 روز به اعتصاب دست زدند.[5] در غیاب روزنامهها، انقلاب اسلامی توانست با استفاده از شبکه مساجد، نشر بولتنهای یک یا دوصفحهای مثل اخبار جنبش و نشریات محلی، شبنامه، اعلامیه، بیانیه، نوار کاست، فیلمهای آپارات، اخبار تلفنی، و خلاصه نقل اخبار سینهبهسینه کمبود روزنامهها را تا حدودی جبران کند. رادیو و تلویزیون هم بعد از آنکه نمایندگان نظامی آنجا را اشغال کردند، به اعتصاب دست زد. روزنامه «کیهان» از زبان یکی از اعتصابکنندگان رادیو و تلویزیون نوشته است که از دو ماه پیش [یعنی آبانماه]، به دلیل اینکه «صدای ایران» صدای ملت ایران نیست، اعتصاب در این گروه ادامه دارد. او میافزاید برنامههای درحال پخش صرفا برنامههایی است که قبلا روی نوار ضبط شده و بعضی از آنها مربوط به مدتها قبل است.[6] به علاوه، در روز اول بهمن میخوانیم که به دلیل اعتصاب کارکنان تلویزیون، بهجز پخش خبر و دو برنامه تکراری، در بقیه ساعات تنها موسیقی پخش میشود.[7]
شعار مرگ بر شاه دولت نظامی را به لرزه درآورد
با تشدید شدن روند اعتراضها و نزدیکشدن به ماه محرم، رژیم نگرانی خود را بروز میدهد. در هشتمین جلسه هیئتوزیران درباره برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورا، اکثر افراد از حکومتنظامی حمایت میکردند، اما حرف درست را وزیر مشاور در امور اجرایی میزند که میگوید: «بنده با اعلام حکومتنظامی مخالفم. بنده بارها گفتهام که مسائل مملکت ما جنبهی سیاسی دارد و لذا باید راهحل سیاسی اندیشیده شود. ما برای مردم چهکاری کردهایم که قابلتوجه باشد».[8] اما با شروع ماه محرم (شنبه 11 آذرماه 1357)، فریادهای اللهاکبر بر پشتبامها طنینانداز شد و اعتراضها گسترش پیدا کرد. به گفته سولیوان فریاد تکبیر تاکتیک مؤثر و تازهای بود که مخالفان مذهبی شاه برای نشان دادن قدرت خود بدان دست زدند؛ یک نوع جنگ روانی که رژیم را به وحشت انداخته بود، اما مهمتر از آن راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا در تهران بود.
آیتالله فضلالله محلاتی در خاطرات خود میگوید: «روز تاسوعا نهضت آزادیها جلو افتادند و مرتب از بلندگوها اعلام میکردند مرگ بر شاه گفته نشود و یا شعارهای تند گفته نشود. حتی این جریان را منتسب به آقای طالقانی میکردند که حضرت آیتالله طالقانی فرمودهاند شعارهای تند گفته نشود».[9] این روحانی مبارز در ادامه گفته است: «من خیلی عصبانی شدم. شب با همان ستاد برگزاری مراسم که مرکز آن در نزدیک حسینیه ارشاد بود و برادران حاج مهدی عراقی و عسگراولادی آنجا بودند، گفتیم این نمیشود و فردا [روز عاشورا] باید شعار مرگ بر شاه مطرح شود».[10] آیتالله محلاتی میافزاید: من خودم مسئول بودم با جمعیتی که از طرف خیابان «ری» حرکت میکند بیایم و شعارها را هدایت کنم. این گونه بود که شعار مرگ بر شاه، به محور اصلی صداهای اعتراضی مردم تهران تبدیل شد.
اعتصاب کارکنان شرکت نفت؛ فلج کردن دولت نظامی
همگام و همروی با پیام امام خمینی نسبت به اعتصاب همگانی، کارکنان و ادارات دولت یکی پس از دیگری دست به اعتصاب زدند، اما مهمترین و کلیدیترین اعتصاب را کارکنان شرکت نفت به راه انداختند. آیتالله محلاتی گفته است: «در این زمان با بسیاری از دوستان جلسهای تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم بر اینکه اینها را از نظر حقوقشان اداره کنیم. در جلسهای که آقای غیوری و بنده [محلاتی] و بعضی از دوستان و برخی بازاریان بودند، مرتب پول جمعآوری و صورتبرداری میشد. حقوق اینها هم مرتب داده شد، بهنحویکه هیچ ناراحتی تحمل نکردند».[11] این بدین خاطر است که طبق بخشنامه دولت در مقابل اعتصاب کارکنان دولت، حکم اخراج و قطع حقوق آنها صادر میشد.[12] اما بهرغم این تهدیدات، اعتصاب به قوت خود ادامه پیدا کرد. به علاوه، امام خمینی در تاریخ 24 آبان 1357، در پیامی به دولت آمریکا فرمودند: «آمریکا باید بداند اگر بخواهد با تهدید و ارعاب هرچه بیشتر کارمندان محترم و کارگران محروم شرکت نفت را که خواستار رفتن شاه شدهاند، زیر فشار خود درآورد، طرحهایی برای چاههای نفت داده میشود تا مخازن پربهای ما برای نسلهای آتیه باقی بماند».[13] فحوای این پیام به آمریکا و استفاده کارشناسان آمریکایی برای استخراج نفت در مدت اعتصاب 37 هزار کارگر نفتی برمیگردد.
راهپیمایی انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت در انقلاب اسلامی 1357
شماره آرشیو: 237-141ق
نتیجه
تشدید فشارها، اعتراضها، راهپیماییها و اعتصابات سرانجام نهتنها کابینه نظامی ارتشبد ازهاری را در سراشیبی سقوط قرار داد، بلکه وی را دچار سکته قلبی کرد و در بستر بیماری قرار داد. این گونه بود که دفتر عمر کوتاه کابینه نظامی، که نخستوزیر آن رئیس ستاد بزرگارتشتاران و از امرای بلندپایه ارتش بود، پس از 55 روز بسته شد.[14]
پینوشتها:
[1]. سایروس ونس، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، 1362، ص 29.
[2]. روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، ج 5، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، صص 560-561.
[3]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 4، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378، ص 351.
[7]. «شورای مؤسس اتحادیه کارکنان رادیو و تلویزیون؛ مدیرعامل رادیو و تلویزیون منتخب کارکنان نیست»، روزنامه کیهان (یکشنبه، 1 بهمن 1357)، ش 10618، ص 2.
[8]. اسنادی از دولتهای ازهاری و بختیار، تدوین معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، زیر نظر شهریار مرادی دهقی و محمد شیخان، تهران، خانه کتاب، 1392، ص 88.
[9]. فضلالله محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهیه و تنظیم مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبهها از حمید روحانی (زیارتی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 103.