نگاهی به زندگی محمدصادق کوپال؛

افسر بزمی

وی اگرچه مرد نظامی و جنگی بود، بیشتر به یک افسر «بزمی» شباهت داشت تا یک افسر «رزمی»: دارا بودن قدرت مطلق و نزدیکی به رضاشاه، ‌او را به‌‌تدریج به سمت خوشگذرانی‌‌های شبانه، شب‌‌زنده‌‌داری و شنیدن آواز زنان متمایل کرد
افسر بزمی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدصادق کوپال، فرزند میرزا محمد تاجر، متولد 1272ش، در خوی است.[1] از پیشینه خانوادگی و دوران کودکی وی اطلاعاتی در دسترس نیست، اما آنچه مهم است تحصیلات نظامی و ورود به دستگاه شهربانی است که وی را به یکی از صاحبان قدرت تبدیل کرد و با اشخاصی مانند تیمورتاش، داور و نصرت‌‌الدوله فیروز برابر نمود.[2] سیر صعودی قدرت و ترقی او در نظام استبدادی رضاشاه، با کارکرد نظامی، ساز و کار پیکار با مخالفان مشروطه، پیش از رسیدن رضاشاه به سلطنت؛ و سرکوب مخالفان و تحدید آزادی و محدود کردن فعالیت‌‌های اجتماعی شهروندان در دوره قدرت افسارگسیخته پهلوی اول همراه است.
 
افسر بزمی
اغلب،‌ دو مؤلفه «قدرت» و «ثروت» با «اخلاق» و «خویشتن‌‌داری» چندان همانند و هماهنگ نیستند و معمولا رشد و بالندگی یک جنبه از طرفین،‌ کاهش و یا افول دیگری را به‌‌دنبال خود می‌‌آورد. در مورد کوپال هم این گزاره صادق است. وی اگرچه مرد نظامی و جنگی بود، بیشتر به یک افسر «بزمی» شباهت داشت تا یک افسر «رزمی»: دارا بودن قدرت مطلق و نزدیکی به رضاشاه، ‌او را به‌‌تدریج به سمت خوشگذرانی‌‌های شبانه، شب‌‌زنده‌‌داری و شنیدن آواز زنان متمایل کرد.
 
یکی دیگر از ویژگی‌های کوپال، هوش زیاد و پُرحرفی وی بود. بنا بر گفته بولارد: «نه معلوماتی دارد و نه جاه‌‌طلبی حرفه‌‌ای است. تاحدی به مسابقه اسبدوانی هم علاقه‌‌مند است».[3] کوپال نمونه مثالی شخصی است که بعد از کودتای رضاخان در سال 1299ش و به صِرف نظامی بودن،‌ در خدمت سردار سپه و رضاشاه قرار گرفت. سیاست تجدد آمرانه شاه، صرفا محدود به نهادسازی و متمرکزسازی سیاسی و اقدامات خشن و مختل‌‌کننده‌‌ای چون جابه‌جایی ده‌‌ها هزار عشایر و اجبار آنها به یکجانشینی ‌نبود، بلکه خودکامگی وی اصلاحات فرهنگی و مظاهر ظاهری مدرن را هم شامل می‌‌شد. هنگامی‌‌که منویات او نه به‌‌صورت «قانون»، بلکه به‌‌صورت «فرمان» درآمد، شهربانی به دست بلند او در تغییر، دگرگون‌‌سازی و «جبران عقب‌‌ماندگی جامعه»! تبدیل شد.[4]
 
رضاخان و محمدصادق کوپال در بازدید رضاخان پهلوی، وزیر جنگ، از یک مانور نظامی
بازدید رضاخان پهلوی، وزیر جنگ، از یک مانور نظامی:
1. رضاخان 2. محمدصادق کوپال
شماره آرشیو: 1826-1ع 
 
القاب و نشان‌‌ها
ماژور صادق‌خان،‌ مانند سایر مسئولان کشوری و لشکری در دوره قاجار، صاحب لقبی به نام «سالار نظام» شد.[5] وی این لقب را از «احمدشاه»، آخرین پادشاه دودمان قاجار به مناسبت توانایی‌ها و خدماتش در امور نظامی دریافت کرد. کوپال در آن دوران به‌‌عنوان یکی از افسران بلندپایه ارتش شناخته می‌شد و با توجه به تحرکات داخلی که علیه دولت قاجار وجود داشت، وی در مقابله با شورش‌ها و ایجاد نظم عمومی عملکرد خوبی از خود نشان داد. بنا بر کتاب «خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد»، وی در سال 1934م، صاحب نشان «ستاره گالیپولی» شد،[6] اما سالار نظام دوره قاجار، در بحبوحه جنگ جهانی اول و با حمله روسیه تزاری به ایران، تاکتیک عقب‌‌نشینی و مهاجرت به اروپا (استانبول) را در پیش گرفت و جلای وطن کرد. وی که در معیّت مهاجرین دولت موقت قرار داشت، به‌‌محض ورود احمدشاه به اسلامبول، تقاضای مراجعت به وطن را کرد و درنهایت بار دیگر به خدمت بازگشت.[7]
 
سمت‌‌ها و مشاغل نظامی؛ از استانداری تا ریاست ژاندارمری و شهربانی
پس از بازگشت به ایران،‌ با درجه سرهنگی فرمانده ژاندارمری کردستان شد. وی اساسا افسر توپخانه بود، ولی در سال 1911م، برابر با 1290ش در ژاندارمری تحت فرماندهی سوئدی‌‌ها،‌ به آنجا ملحق شد و بعدا در سال 1326ش، با درجه سرلشکری به ریاست ژاندارمری منصوب گردید. وقتی ترک‌‌ها در سال 1916م، به حوالی همدان رسیدند به آنها پیوست و در سال 1920م، همراه هیئتی برای ابلاغ تهنیت به آنکارا رفت و به‌‌عنوان وابسته نظامی تا سال 1924م در آنجا اقامت گزید. بی‌‌گمان اقامت وی در ترکیه و گزارش‌‌های سوگیرانه نسبت به پیشرفت مظاهر مدرنیت، ‌تأثیر خاصی در رضاشاه و سفر او به ترکیه و دیدار با آتاتورک برجای گذاشت.
 
رضاخان سردار سپه در میان عده‌ای از نظامیان. در تصویر محمدصادق کوپال هم دیده می‌شود رضاخان سردار سپه در میان عده‌ای از نظامیان
 از راست: 1. جان محمد امیرعلایی 2. محمدصادق کوپال 3. رضاخان سردار سپه 4. علی ریاضی 5. علی نقدی 6. قاسم‌خان والی 7. عباسقلی جلایر 8. جعفرقلی بیگلرپور 9. مرتضی یزدان‌‎پناه 10. نصرت‌الله‌خان آیرم 11. محمد شیخ لینسکی
شماره آرشیو: 1827- 1ع
 
در خردادماه سال 1313 که رضاخان به دعوت مصطفی کمال آتاتورک راهی ترکیه شد عده‌ای از نظامیان وی را همراهی می‌کردند. رضاشاه در انتخاب نظامیان همراه خود دقت بسیاری
به‌کار برد تا به آتاتورک بفهماند افسران تحصیل‌کرده‌ای در ارتش در خدمت او هستند. همراهان نظامی وی عبارت بودند از: سرلشکر امان‌الله جهانبانی، سرتیپ محمدصادق کوپال و سرتیپ افخم ابراهیمی. هیئت یادشده موظف بود در مدت اقامت در ترکیه ضمن بازدید از واحدهای نظامی و مذاکره با فرماندهان ترک، با سازمان نظامی ترکیه آشنا شوند و گزارشی در این زمینه برای رضاشاه و ارکان حرب کل قشون تهیه کنند.[8]
 
افزون بر این کوپال یکی از چهره‌های مورد اعتماد رضاشاه بود و در بسیاری از اقدامات حکومتی به وی کمک می‌کرد. در ماجرای سرکوب مخالفان حکومت پهلوی، به‌ویژه پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه در سال 1304، عملکرد شهربانی و افسران بلندپایه‌ای مانند کوپال بسیار حیاتی بود. او با مهارت‌های نظامی و مدیریتی خود توانست سیستم پلیسی منظمی ایجاد کند که در خدمت اهداف حکومت مرکزی باشد؛ همچنین،‌ در دوره ریاست کوپال بر شهربانی (1308ش)، این نهاد عامل امنیت به «ناقض امنیت» تبدیل شد. با‌‌این‌‌حال، باید اشاره کرد که در کارنامه وی استانداری آذربایجان غربی و ریاست دادرسی ارتش هم دیده می‌‌شود.
 
سیستم پلیسی و سرکوب مخالفان؛ خدمت به دیکتاتور
کوپال به دلیل دست داشتن در سرکوب مخالفان سیاسی، به‌ویژه در زمان ریاستش بر ژاندارمری و شهربانی، همجه انتقادهای شدید قرار گرفته است. عملکرد کوپال در مقام‌های نظامی‌اش نشان‌دهنده همکاری بی‌چون و چرا با سیاست‌های استبدادی حکومت رضاشاه بود؛ به‌‌ویژه اینکه رکن‌‌الدین مختاری هم در معاونت اداره شهربانی، همکار او بود.[9] یکی از جنجالی‌‌ترین ماجراها در این دوره، دستگیری و محاکمه نصرت‌‌الدوله فیروز، از چهره‌‌های شاخص آن زمان، به اتهام فساد مالی و خیانت بود.[10] برخی این محاکمه را اقدامی در حوزه مبارزه با فساد و تثبیت حکومت مرکزی پهلوی می‌دانند، اما از دیدگاه دیگر، این محاکمه نوعی تسویه‌حساب سیاسی و تلاش برای حذف رقبا توسط رضاشاه و اطرافیانش بوده است. در این میان، کوپال چون مجری دستورات بالادستی و فردی بود که در سرکوب منتقدان نظام پهلوی دخالت مستقیم داشت، سرزنش شده است.
 
جدا از کارکرد سیستم پلیسی نسبت به مخالفان بانفوذ،‌ شهربانی وظیفه نظارت و سانسور بر مطبوعات، در تمام مراحل چاپ و توزیع، را نیز برعهده داشت. در این دوره بخشنامه‌‌ای سه‌ماده‌‌ای چهارچوب نظارت را مشخص می‌‌کرد: در این بخشنامه آمده بود: الف) به مدیر توزیع اخطار کنید که هیچ روزی صبح و عصر روزنامه را بدون اطلاع و اخطار و اجازه مأمورین شعبه انتشار ندهد؛ ب) به کلیه ماشین‌خانه‌های مطابع اخطار شود که همه‌روزه باید روزنامه‌های چاپ‌شده را نگاه دارند تا از طرف نظمیه اجازه انتشار آن داده شود؛ ج) به کلیه مطابع و مدیران جراید و اتاق‌های حروف‌چینی اخطار شود که هیچ خبر و مقاله را بدون امضای سانسور نچینند و اگر فوریت دارد، به شعبه مطبوعات بیاورند و اجازه بگیرند.[11]
 
همچنین در این دوره از ورود کتاب‌هایی که با معیارهای سانسور شهربانی ناموافق و ناسازگار بودند به داخل کشور جلوگیری می‌شد. چاپخانه‌ها و بنگاه‌های نشر نیز تحت کنترل مستقیم پلیس قرار داشت و این مؤسسات مکلف بودند یک مرتبه، در موقع تأسیس و بعد، در آخر هر ماه یک نسخه از نمونه خطوط ماشین‌های موجوده در کلاس را به اداره شهربانی ارسال کنند.[12]
 
محمدصادق کوپال
محمدصادق کوپال
(برگرفته از کتاب «تاریخ ژاندارمری ایران از قدیمی‌ترین ایام تا عصر حاضر‎»)
 
انتهای زندگی و مرگ
کوپال، پس از شهریور 1320 و اشغال ایران به جرم فاشیست بودن چندی در زندان متفقین به‌سر برد و بعد از مدتی آزاد شد. وی پس از یک دهه در تیرماه 1331ش، از کار کنار رفت و بازنشسته شد و نهایتا در 62 سالگی در تاریخ 3 بهمن‌‌ماه 1334ش در تهران درگذشت و در ابن بابویه شهر ری به خاک سپرده شد.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 3، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، 1380، ص 1296.
[2]. همان، ص 1297.
[3]. ریدر ویلیام بولارد، خاطرات سر ریدر ویلیام بولارد سفیر کبیر انگلستان در ایران (نامه‌‌های خصوصی و گزارش‌‌های محرمانه)، ترجمه غلامحسین میرزا صالح به انضمام شرح حال رجال عصر پهلوی، تهران، طرح ‌نو، 1378، ص 498.
[4]. هوشنگ شهابی، «مقررات لباس پوشیدن برای مردان در ترکیه و ایران»، در: تجدد آمرانه، گردآوری تورج اتابکی، ترجمه مهدی حقیقت‌‌خواه، تهران، چ چهارم، 1393، صص 200-201.
[5]. باقر عاقلی، نصرت‌‌الدوله فیروز؛ از رویای پادشاهی تا زندان رضاخانی، تهران، نشر نامک، 1373، ص 228.
[6]. ریدر ویلیام بولارد، همان، ص 498.
[7]. باقر عاقلی،‌ نصرت‌‌الدوله فیروز، همان، ص 74.
[8]. جلال پژمان، فروپاشی ارتش شاهنشاهی؛ خاطرات سپهبد جلال پژمان فرمانده لشکر گارد شاهنشاهی، تهران، نشر نامک، 1386، ص 77.
[9]. محاکمه رضاشاه در برابر تاریخ؛ محاکمه رئیس شهربانی رضاشاه و سایر متهمین شهربانی، ج 1، گردآوری و نگارش جهانگیر موسوی‌‌زاده، تهران، کتاب سرا، 1378، ص 13.
[10]. مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ایران؛ مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه‌‌ی شهربانی 1299-1320، تهران، ققنوس، 1367، ص 126.
[11]. علیرضا روحانی، «وضعیت مطبوعات در عصر رضاشاه»، فصلنامه 15 خرداد، ش 21 (بهار 1375)، صص 161-162.
[12]. اقبال حکیمیون، سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی ایران تا پایان دوره رضاشاه، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ 1386، صص 321-325.
 
https://iichs.ir/vdccseqi.2bqpo8laa2.html
iichs.ir/vdccseqi.2bqpo8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما