طی دوران استعمارگری این قدرت بیش از دو میلیون تن از مردم آفریقا کشته شدند. رئیسجمهور الجزایر در سالروز کشتار تظاهرکنندگان الجزایری توسط ارتش این قدرت استعماری، اعلام کرده بود که طی 123 سال، تا زمان استقلال الجزایر در سال 1962، نیمی از جمعیت الجزایر توسط آنها به قتل رسیدند و نمونه بارز آن نسلکشی روآندا بود
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ سابقه استعمارگری کشور فرانسه به آغاز قرن شانزدهم میلادی بر میگردد. فرانسه در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی پس از بریتانیا، دومین امپراتوری بزرگ استعمارگر جهان بود؛ بهطوری که اوایل قرن بیستم میلادی، وسعت این امپراتوری به بیش از دوازدهمیلیون کیلومتر مربع، معادل بیش از 8 درصد مساحت جهان رسید. مستعمرات امپراتوری فرانسه در دوره اول پس از سال 1534 شامل آمریکای شمالی و جنوبی بود و در دوره دوم پس از 1830، بخشهای بزرگی از آفریقا را دربرمیگرفت. دولت فرانسه و بهویژه ژنرال دوگل سعی کرد برای حفظ نفوذ و سیطره خود بر مناطق مستعمره و همچنین ایجاد قطب سوم قدرت جهان در برابر آمریکا و شوروی، اتحادیه فرانسوی را بنا نهد و به شهروندان کشورهای مستعمره حقوق شهروندی نیز اعطا کند، اما این سیاست فقط دوازده سال، یعنی از سال 1946 تا 1958، به طول انجامید و طی همین مدت هم مردم کشورهای مستعمره، شهروند فرانسه بهشمار نمیآمدند.[1]
از نقاط تمایز و ویژگیهای استعمارگری فرانسه، علاوه بر وسعت قلمرو و تمایل به تثبیت آن، طولانی بودن مدت زمان این تسلط است که به بیش از پنج قرن میرسد. از سال 1524، فرانسه بیش از بیست کشور آفریقایی را اشغال کرد و حدود سه قرن بر بیش از یکسوم این قاره پهناور تسلط داشت و منابع و سرمایههای آنان را استثمار کرد. کشور فرانسه برای تداوم این رویه استثمارگرانه با مقاومتها و مبارزه نیروهای بومی و جنبشهای آزادیبخش مواجه بود و در نتیجه با خشونت تمام دست به سرکوب و کشتار میزد تا بتواند از این طریق تسلط خویش را ادامه دهد. سیاست فرانسهای که مهد دموکراسی و آزادیخواهی لقب داشت همواره در برابر مردم کشورهای مستعمره، مزورانه بود و نه تنها از برقراری انتخابات و حکومت قانون در این کشورها حمایت نمیکرد، بلکه با حداکثر خشونت با آنان برخورد مینمود. ادوارد سعید این تناقض را بهخوبی در این عبارت خود به تصویر کشیده است: «بسیاری از انساندوستان حرفهای در نهایت نمیتوانند میان اعمال شرارتآمیزی چون بردگی، استعمار، ستمگریهای نژادی و سلطههای امپراتوری از یکسو و شعر، داستان و فلسفه آن اجتماعاتی که دست به چنین اقدامهایی میزنند ارتباطی یابند».[2]
طی دوران استعمارگری فرانسه بیش از دومیلیون تن از مردم آفریقا کشته شدند. رئیسجمهور الجزایر در سالروز کشتار تظاهرکنندگان الجزایری توسط ارتش فرانسه، اعلام کرده بود که طی 123 سال، تا زمان استقلال الجزایر در سال 1962، نیمی از جمعیت الجزایر توسط فرانسویها به قتل رسیدند. نمونه بارز آن نسلکشی روآندا بود که در آن هشتصدهزار توتسی به دست شبهنظامیان مورد حمایت فرانسه کشته شدند. هنوز هم فرانسه در برخی مستعمرههای پیشین خود پایگاه نظامی دارد و نفوذ خویش را به طرق مختلف حفظ کرده است. با وجود تحولات رخداده در ساختار کشورهای مستعمره پس از ظهور جنبشهای ضد استعماری و استقلال این کشورها از قرن بیستم به بعد، مناطقی از آفریقا ــ با وجود اینکه خودمختاریهای لازم به مردم آن داده شده است و نمایندگانی در سطح ملی فرانسه دارند ــ همچنان تحت نفوذ و استعمار فرانسه قرار دارد.
لباسهایی که بین سالهای 1960 تا 1966م بر تن مردم بومی الجزایر میکردند و آنها را به سهپایه میبستند تا میزان تشعشع اتمی روی این افراد را اندازهگیری کنند
استمرار و توسعه وابستگی مالی و اقتصادی کشورهای آفریقایی به فرانسه و فرانک
فرانسه پس از واگذاری استقلال به کشورهای مستعمره خود، کمکهای مالی بسیاری را برای ثبات این مناطق در نظر گرفت و بنیانهای اقتصادیای را برای این دولتها فراهم کرد که با تعادل و واسطه مالی بتوانند در تجارت بینالملل حضور داشته باشند. فرانسه از طریق ارز خود حوزه نفوذ خویش را در آفریقا حفظ کرده است و کشورهای آفریقایی اکنون از مخاطرات استقلال کامل مالی آگاهی دارند و نمونه استقلال ناموفق مالی گینه برای دیگر کشورها عبرت شده است. در بسیاری از بخشهای اداری و مالی کشورهای مستعمره نیز، کارمندان، مستشاران و استادان فرانسوی پستهای کلیدی را در دست دارند.[3]
اثرگذاری بر الگوهای اجتماعی ـ سیاسی جوامع مستعمره
کشور فرانسه در دوره استعمارگری و حتی پس از پایان رسمی آن، تلاش کرده است نفوذ و استیلای خود را در جنبههای مختلف حفظ و تقویت کند. ابزاری که این کشور برای تداوم استیلای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به خدمت گرفته ابزار فرهنگ و رسانه است. فرانسه از این طریق توانسته است نفوذ خود را بهخصوص در جنبههایی مانند نظام حقوقی، نظام سیاسی، زبان و گردشگری گسترش دهد. بستر تأثیرگذاری بر افکار نخبگان در جهت ایجاد نظام حکومتی با الگوی فرانسوی در دوره استعمار ایجاد شد و پس از آن با استیلای رسانهای و فرهنگی تداوم یافت.
اولین قدم تحولی بود که در نظام سیاسی و حقوقی این کشورها صورت گرفت. این تحول البته به سادگی صورت نپذیرفت و بخشی از جامعه کشورهای مستعمره آفریقایی رویکردی مخالف با اساس استعمار و فرهنگ استعماری داشتند؛ چرا که اکثر نواحی شمال آفریقا دارای فرهنگی غنی و کهن بودند که هر فرهنگی را در مقابل خود دچار چالشهای جدی میکرد. در مراکش و الجزایر جایگاههای ویژه اجتماعی و دینی در اختیار بزرگان صوفی بود که دارای کارکردهای ویژهای در عرصه فرهنگ، اجتماع و حقوق بودند.[4] میزان این چالشها و تضادها در کشورهای مختلف بر اساس تاریخچه و سنّت متفاوت، متغیر بود. بر این اساس این تضادها در مراکش به نسبت الجزایر کمتر وجود داشت و تغییرات متفاوتتری را نیز با خود به همراه داشت، اما به طور کلی این فرایند ادغام فرهنگی فرایندی مخاطرهآمیز، ناخوشایند، دشوار و تنشزا بود.[5]
نظامهای حکومتی و حقوقی در کشورهای مستعمره تحت تأثیر استعمار فرانسه شکل گرفتند. در مراکش، پادشاهی مشروطه با ارکان دموکراسی شکل گرفت. سیستم پادشاهی میراث سنتی مراکشیها از دوران تسلط امپراتوری عثمانی بود و مشروطه دموکراتیک الهامی بود که از قانون اساسی فرانسه و جمهوری پنجم فرانسه اخذ شد و قانون اساسی مراکش را مبتنی بر تحدید اختیارات پادشاه و گسترش اختیارات رئیسجمهور شکل داد. رویکرد ملیگرایانه و حمایت این کشور از سوریه و لبنان نیز تحت تأثیر تلاشهای دوگل در مراکشیها بهوجود آمده بود.[6] میزان این تأثیرات در الجزایر کمتر بود و با توجه به رویکرد ضد استعماری قویتر در این کشور و تأثیر گروههای آزادیبخش بر تدوین قانون اساسی، جمهوری دموکراتیک با محوریت احزاب مسلمان در الجزایر شکل گرفت.[7]
ژنرال شارل دوگل رئیسجمهور فرانسه
شماره آرشیو: 2003-۱۱ع
هدف استعمار فرانسه برای ساماندهی و تدوین نظام حقوقی در کشورهای مستعمره، حفاظت از اتباع خود در این کشورها بود. این تلاش تضادهای بسیاری میان شریعت اسلامی، عرفهای قومی و قبیلهای و نظامهای حقوقی بومی با نظام حقوقی فرانسوی بهوجود آورد، اما سرانجام تأثیرات شگرفی از خود به جای گذاشت.[8] فرانسویها برنامه یکسانسازی و تمدنسازی را برای تسلط قوانین سکولار بر عرفهای آفریقایی دنبال کردند و بدین ترتیب الگوهای فرانسوی و ساختار سیاسی و اجتماعی در کشورهای مستعمره پایهگذاری شد.
استمرار تأثیرگذاری و بهرهبرداری به کمک ابزارهای استیلای فرهنگی
کشور فرانسه همواره تلاش کرده است جایگاه ویژهای را برای زبان فرانسه در دنیا ایجاد و این زبان را در زمره زبانهای علمی دنیا حفظ کند. در همین راستا سازمان بینالمللی فرانسهزبانی با عنوان «کیو آی اف» با عضویت 88 کشور تشکیل شده است که بر جهانی بودن زبان فرانسه تأکید و امکان استفاده از منابع فرهنگی خود را برای مستعمره های پیشین خود فراهم میکند. کشورهای مستعمره در این سازمان عضویت دارند. فرانسه از قرن نوزدهم به بعد، قدرت را توانایی صدور ایدهها، نهادها و ارزشهای دولت تعریف کرده است و نفوذ کارآمد و مداوم در آفریقای سیاه را به وسیله گسترش زبان فرانسه در این کشورها دنبال میکند. زبان فرانسه در کشورهای آفریقایی، زبان قدرت، صاحبان قدرت و زبان سیاسی ـ فرهنگی نخبگان است؛ نخبگانی که بهشدت تحت تأثیر ایدههای فرانسوی هستند و به مفهوم جامعه فرانسه زبان، پاسخ گرم میدهند. گرچه مقاومتهایی نیز از سوی مردم این کشورها برای تثبیت زبان عربی و بومی صورت گرفته که نمونه آن کشور مالی است، اما همچنان زبان فرانسه موقعیت مقتدرانهای دارد.[9]
علاوه بر این، رادیو بینالمللی فرانسه، شبکهای است که از سال 1931 تحت نظر وزارت خارجه فرانسه راهاندازی شد و با بودجهای سیصدمیلیون یورویی به بیست زبان برنامه پخش میکند و در سی کشور فرانسه زبان آفریقایی برنامه 24 ساعته دارد. این رسانه عملا گردش اطلاعات را بر مبنای سیاستها و منافع دولت فرانسه راهبری میکند. ماهواره canal+ نیز در کشورهایی که زبان فرانسه در آنها زبان اول، دوم یا سوم است برنامه پخش میکند و با حذف رسانههای ملی و محلی، مدیریت افکار عمومی را در دست دارد. خبرگزاری فرانسه نیز نهاد دیگری است که در خدمت امپراتوری استعمار نوی فرانسوی است که به شش زبان روز دنیا خوراک خبری رسانهای و مکتوب شبکهها را تأمین میکند.[10]
کشور فرانسه با سابقهای طولانی در استعمارگری در ابعاد مختلفی پیشتاز و متفاوت بوده است. از بعد گستردگی قلمرو استعماری تا طولانی بودن مدت زمان دوره استعماری تا چند قرن و غارت و چپاول منابع کشورهای مستعمره و ظلم و اجحاف علیه ساکنان این سرزمینها گرفته تا عدم تمایل به ترک این سرزمینها پس از استقلال و حضور نظامی به بهانههای مختلف مانند مبارزه با تروریسم و ایجاد وابستگی اقتصادی تا استمرار حضور فرهنگی و سیاسی به کمک ابزارهایی مانند زبان و رسانه و نفوذ در افکار عمومی و نخبگان حاکم که سویه جدیدی از استعمار نوین را بازنمایی میکند.
پینوشتها:
[1] . Claude Liauzu, Dictionnaire de la Colonisation Française (Dictionary of French Colonization), Paris: Larousse, 2007, Vol.1.p622.
[2] . ادوارد سعید، فرهنگ و امپریالیسم، ترجمه اکبر افسری، تهران، توس، 1382، ص 18.
[3] . مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، چهره دولت در ظهور استعمار جدید: آفریقای فرانسهزبان، گزارش 1403655، مهر 1377، صص 8-10.
[9] . مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، همان، صص 10-12.
[10]. معاونت دیپلماسی وزارت امور خارجه، ابزارهای پنجگانه استعمار نو فرانسه در آفریقا و ماداگاسکار، قابل بازیابی در: https://economic.mfa.ir/portal/newsview/606738